گذشتهی ساده:
condemnedشکل سوم:
condemnedسومشخص مفرد:
condemnsوجه وصفی حال:
condemningمحکوم کردن، تخطئه کردن، نکوهیدن، سرزنش کردن، مقصر شمردن، مطرود دانستن، (ابزار ساختمان، دستگاه و غیره) از رده خارج کردن، کنار گذاشتن، غیرقابل استفاده دانستن، معیوب دانستن
حقوق محکوم کردن، مجرم شناختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the condemned man
مرد محکوم
He was condemned to life imprisonment.
محکوم به زندان ابد شد.
(اموال، املاک و غیره) مصادره کردن، ضبط کردن
رسوا کردن، لو دادن
اتاق زندانی محکوم به اعدام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «condemn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/condemn