امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Condemn

kənˈdem kənˈdem
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    condemned
  • شکل سوم:

    condemned
  • سوم‌شخص مفرد:

    condemns
  • وجه وصفی حال:

    condemning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
محکوم کردن، تخطئه کردن، نکوهیدن، سرزنش کردن، مقصر شمردن، مطرود دانستن، (ابزار ساختمان، دستگاه و غیره) از رده خارج کردن، کنار گذاشتن، غیرقابل استفاده دانستن، معیوب دانستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
verb - transitive
حقوق محکوم کردن، مجرم شناختن
- the condemned man
- مرد محکوم
- He was condemned to life imprisonment.
- محکوم به زندان ابد شد.
verb - transitive
پزشکی (بیمار) جواب کردن، علاج‌ناپذیر دانستن
verb - transitive
(اموال، املاک و غیره) مصادره کردن، ضبط کردن
verb - transitive
رسوا کردن، لو دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condemn

  1. verb blame, convict
    Synonyms:
    adjudge belittle blow whistle on call down castigate censure chide come down on criticize damn decry denounce denunciate deprecate depreciate disapprove disparage doom find fault with find guilty frame hang something on judge knock lay at one’s door let have it name pass sentence on pin it on point finger at pronounce proscribe punish put away put down reprehend reproach reprobate reprove send up send up the river sentence skin thumbs down on upbraid
    Antonyms:
    absolve acquit approve clear discharge exonerate free pardon release set free

Collocations

ارجاع به لغت condemn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condemn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condemn

لغات نزدیک condemn

پیشنهاد بهبود معانی