گذشتهی ساده:
reproachedشکل سوم:
reproachedسومشخص مفرد:
reproachesوجه وصفی حال:
reproachingشکل جمع:
reproachesسرزنش، عیبجویی، توبیخ، رسوایی، ننگ، عیبجویی کردن از، خوار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She reproached me for not having written to her.
از اینکه به او نامه ننوشتهام به من گله کرد.
His grandmother reproached him for being late.
بهخاطر دیرآمدن مورد سرزنش مادربزرگش قرار گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reproach» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reproach