شکل جمع:
lessonsدرس، درس دادن به، تدریس کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The first lesson is to learn the English alphabet.
درس اول آموزش الفبای انگلیسی است.
I have learned the first two lessons in the book.
من دو درس اول کتاب را یاد گرفتهام.
if the teacher's lesson is a whisper of kindness...
درس معلم ار بود زمزمهی محبتی ...
Have you studied your lessons for today?
درس امروزت را مطالعه کردهای؟
My French lesson is beginning in ten minutes.
کلاس فرانسهی من ده دقیقهی دیگر آغاز میشود.
I also gave private lessons.
من درس خصوصی هم دادم.
music lessons
کلاسهای درس موسیقی
Let this event be a lesson to you!
بگذار این رویداد برایت درس عبرتی باشد!
I did this to teach him a lesson.
این کار را کردم که برای او درسی باشد.
I'll lesson those crazy students!
حسابی خدمت آن دانشجویان دیوانه خواهم رسید!
The principal gave the offending students a lesson.
رئیس مدرسه شاگردان خاطی را تنبیه کرد.
1- درس دادن به کسی 2- درس عبرت دادن به کسی، کسی را تنبیه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lesson» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lesson