Warning

ˈwɔːrnɪŋ ˈwɔːnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    warned
  • شکل سوم:

    warned
  • سوم‌شخص مفرد:

    warns
  • شکل جمع:

    warnings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
اخطار، تحذیر، زنگ خطر، اعلام خطر، عبرت، آژیر، هشدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We did not heed his warning.
- به هشدار او توجهی نکردیم.
- without prior warning
- بدون اخطار قبلی
adjective
اخطار، هشدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد warning

  1. adjective cautionary
    Synonyms: admonishing, admonitory, cautioning, exemplary, exhortatory, monitorial, monitory, ominous, premonitory, threatening
  2. noun notice of possible occurrence
    Synonyms: admonition, advice, alarm, alert, augury, caution, caveat, distress signal, example, exhortation, fore, foretoken, forewarning, guidance, handwriting on wall, heads up, hint, indication, information, injunction, intimation, lesson, look out, Mayday, notification, omen, portent, prediction, premonition, presage, recommendation, sign, signal, SOS, suggestion, threat, tip, tip-off, token, watch-it, wink, word, word to the wise

Collocations

ارجاع به لغت warning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warning

لغات نزدیک warning

پیشنهاد بهبود معانی