امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indication

ˌɪndɪˈkeɪʃn ˌɪndɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    indications

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نشان‌دهنده، نشانه، گواه، اشاره، دلالت، نشان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Her frown was an indication of her displeasure.
- اخم کردن او نشان‌دهنده‌ی ناخشنودی او بود.
- She gave no indication of whether she had heard me or not.
- نشانه‌ای از این که حرف مرا شنیده است یا نه، بروز نداد.
verb - transitive
پزشکی توصیه، تجویز link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- Postpartum haemorrhage is the chief indication for the use of this drug.
- خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای تجویز این دارو است.
verb - transitive
(میزان یا درجه‌ای که توسط شاخص یا عقربه نشان داده می‌شود) میزان، مقدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indication

  1. noun evidence, clue
    Synonyms:
    adumbration attestation augury auspice cue earnest explanation expression forewarning gesture hint implication index indicia inkling intimation manifestation mark nod note notion omen pledge portent preamble prefiguration prognostic prolegomenon proof reminder show sign signal significant signifier suggestion symptom telltale token trace vestige warning wind wink
    Antonyms:
    misinformation

لغات هم‌خانواده indication

ارجاع به لغت indication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indication

لغات نزدیک indication

پیشنهاد بهبود معانی