گذشتهی ساده:
notedشکل سوم:
notedسومشخص مفرد:
notesوجه وصفی حال:
notingشکل جمع:
notesیادداشت (پیام یا نوشتهای کوتاه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She handed him a note with her phone number.
او یادداشتی با شمارهی تلفنش به او داد.
She takes careful notes in all her classes.
در همهی کلاسهایش یادداشتهای دقیقی بر میدارد.
He made a note on a piece of paper.
روی یک تکه کاغذ یادداشت نوشت.
notes on a journey to Chahbahar
یادداشتهای سفر چابهار
a diplomatic note from the Italian Embassy
یادداشت سیاسی سفارت ایتالیا
یادداشت، پاورقی، توضیح کوتاه، نکتهی تکمیلی، حاشیهنویسی، زیرنویس (کتاب و...)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Since I didn't understand the text, I kept referring to the notes.
چون متن را نمیفهمیدم، مرتباً به زیرنویسها مراجعه میکردم.
She included a note to clarify a difficult term.
او یادداشتی برای روشن کردن اصطلاحی دشوار اضافه کرد.
the late Gharib's marginal notes
حاشیهنویسیهای مرحوم قریب
نت موسیقی
He missed a few notes during the performance.
او چند نت را هنگام اجرا جا انداخت.
Each note on the scale has a specific pitch.
هر نت در گام موسیقی، تُن (زیر و بمی) مشخصی دارد.
لحن، نشانهای از احساس
There was a note of sadness in her voice.
صدای او دارای لحن محزونی بود.
The movie ends on a hopeful note.
فیلم با لحنی امیدوارکننده به پایان میرسد.
He injected a note of intimacy into our conversations.
او به مکالمات ما یک حالت خودمانی داد.
انگلیسی بریتانیایی اسکناس، پول کاغذی
در انگلیسی آمریکایی از bill استفاده میشود.
He paid the amount in notes and coin.
آن مبلغ را به اسکناس و سکه پرداخت کرد.
The thief took only the notes and left the coins behind.
دزد فقط اسکناسها را برداشت و سکهها را جا گذاشت.
اهمیت، قابلتوجه بودن
Several speakers of note attended the conference.
چند سخنران مهم در کنفرانس حضور داشتند.
It’s a performance of note, well worth watching.
این اجرایی قابلتوجه است که ارزش دیدن دارد.
a person of note
یک آدم متشخص
other short stories of note
دیگر داستانهای کوتاه در خور توجه
His popularity has long been a matter of note.
محبوبیت او مدتهاست که مشهود است.
He took full note of what had happened.
کامل متوجه شد که چه روی داده بود.
توجه کردن، اشاره کردن، ذکر کردن، در نظر گرفتن، یادآوری کردن
Please note that this bill must be paid within ten days.
لطفاً توجه بفرمایید که این صورتحساب باید ده روزه پرداخت شود.
Did you note the differences in their accents?
آیا متوجه تفاوت لهجههای آنها شدی؟
She was quick to note my sorrow.
او زود متوجه حزن من شد.
ذکر کردن، بیان کردن، اشاره کردن، مطرح کردن
The soldiers, he noted, were not yet ready for battle.
او متذکر شد که سربازان هنوز آمادگی رزمی ندارند.
The speaker noted the significance of early intervention in mental health.
سخنران به اهمیت مداخلهی زودهنگام در سلامت روان اشاره کرد.
He noted his objection on the margin of the letter.
او مخالفت خود را در حاشیهی نامه نوشت.
(نکات عمدهی چیزی را) یادداشت کردن، خلاصه کردن، رئوس مطالب را نوشتن
یادداشت کردن، خلاصهنویسی کردن
(بهویژه سر کلاس یا در کنفرانسها) نت برداشتن، یادداشت برداشتن، خلاصهی مطالب را نوشتن
موردملاحظهی دقیق قرار دادن، موردتوجه کامل قرار دادن
یادداشت کردن
جان کلام را ادا کردن، درست نوشتن یا گفتن یا انجام دادن
strike (or sound) a false note
اشتباهی عمل کردن، بیجا حرف زدن، غلطی گفتن (یا کردن)
گذشتهی ساده note در زبان انگلیسی noted است.
شکل سوم note در زبان انگلیسی noted است.
شکل جمع note در زبان انگلیسی notes است.
وجه وصفی حال note در زبان انگلیسی noting است.
سومشخص مفرد note در زبان انگلیسی notes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «note» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/note