آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Minute

    ˈmɪnət maɪˈnuːt ˈmɪnət maɪˈnjuːt

    شکل جمع:

    minutes

    صفت تفضیلی:

    more minute

    صفت عالی:

    most minute

    معنی minute | جمله با minute

    noun A1

    دقیقه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    ten minutes after eleven

    ده دقیقه پس از یازده

    The airplane will arrive in thirty minutes.

    هواپیما سی دقیقه‌ی دیگر می‌رسد.

    noun

    (در برخی سنجه‌ها و در اندازه گیری قوس‌ها و غیره) یک شصتم، یک شصتم درجه‌ی قوس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    noun

    مسافت پیموده شده در یک دقیقه

    five minutes from downtown

    پنج دقیقه راه از مرکز شهر

    He minuted the speed of the train.

    او سرعت قطار را بر حسب دقیقه حساب کرد.

    noun

    دم، آن، لحظه

    those fleeting minutes of our youth

    آن چند دم زودگذر جوانی ما

    Wait a minute!

    لحظه‌ای صبر کن!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I came the minute I heard the news.

    به مجردی که خبر را شنیدم آمدم.

    noun

    پیش‌نویس، مسوده، یادداشت، (به‌صورت جمع) گزارش وقایع، خلاصه مذاکرات

    Please read the minutes of last December's meeting.

    لطفاً صورت جلسه‌ی گردهمایی دسامبر گذشته را بخوانید.

    The governor forwarded his minute expressing alarm.

    فرماندار یادداشت حاکی از نگرانی خود را فرستاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He presented his views in a brief minute.

    او نظریات خود را در یادداشت مختصری ارائه داد.

    adjective

    بسیار خرد، ریز، جزئی، کوچک، کم اهمیت، ناچیز

    They interfere in the minutest aspects of an individual's life.

    آن‌ها در جزئی‌ترین جنبه‌های زندگی افراد دخالت می‌کنند.

    a minute improvement

    پیشرفت بسیار کم

    adjective

    موشکافانه، ریزبینانه، دقیق

    a minute scientific examination

    بررسی دقیق علمی

    The land is cultivated with minute care.

    زمین با توجه بسیار زیاد کشت می‌شود.

    adjective

    بسیار خرد، ریز، جزئی، کوچک، کم‌اهمیت

    all the minute happenings in that house

    همه‌ی رویدادهای کم‌اهمیت در آن خانه

    minute particles of dust

    ذرات بسیار ریز گرد و خاک

    verb - transitive

    خلاصه ساختن، صورت جلسه نوشتن، پیش‌نویس کردن

    His job is to minute the negotiations.

    کار او تهیه‌کردن خلاصه‌ی مذاکرات است.

    Who is taking the minutes?

    چه کسی از مذاکرات یادداشت برمی‌دارد؟ چه کسی صورت‌جلسه را تهیه می‌کند؟

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد minute

    1. adjective very small
      Synonyms:
      little tiny small wee miniature insignificant minimal minuscule puny slender fine inconsiderable diminutive precise exact microscopic infinitesimal atomic molecular microbic exiguous minim piddling teeny-weeny invisible peewee
      Antonyms:
      large big huge giant gigantic mighty
    1. adjective unimportant
      Synonyms:
      small little light minor slight insignificant trivial negligible petty inconsiderable trifling immaterial nonessential paltry puny piddling picayune
      Antonyms:
      important considerable substantial consequential
    1. adjective exact, precise
      Synonyms:
      detailed full thorough close careful particular elaborate exhaustive meticulous painstaking scrupulous punctilious critical itemized specialized particularized circumstantial blow-by-blow clocklike
      Antonyms:
      imprecise inexact rough
    1. noun brief time period
      Synonyms:
      moment instant second sec min jiffy split second flash shake short time mo crack breath breathing twinkling bat of an eye nothing flat sixtieth of hour sixty seconds

    Collocations

    the minute (that)

    (در) لحظه‌ای که، (در) دقیقه‌ای که، به مجردی که

    Idioms

    up to the minute

    تا آخرین لحظه، تا همین دقیقه، آخرین مد

    سوال‌های رایج minute

    شکل جمع minute چی میشه؟

    شکل جمع minute در زبان انگلیسی minutes است.

    صفت تفضیلی minute چی میشه؟

    صفت تفضیلی minute در زبان انگلیسی more minute است.

    صفت عالی minute چی میشه؟

    صفت عالی minute در زبان انگلیسی most minute است.

    ارجاع به لغت minute

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «minute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minute

    لغات نزدیک minute

    • - minus sign
    • - minuscule
    • - minute
    • - minute amount
    • - minute by minute
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.