آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ شهریور ۱۴۰۴

    Twinkling

    ˈtwɪŋklɪŋ ˈtwɪŋklɪŋ

    معنی twinkling

    noun

    چشمک، چشم برهم‌زنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد twinkling

    1. noun a very brief time
      Synonyms:
      moment second minute instant flash jiffy tick wink trice heartbeat blink-of-an-eye split-second new-york-minute crack fire twinkle sparkling jiff scintillation
    1. adjective shining
      Synonyms:
      scintillescent chatoyant
    1. verb emit or reflect light in a flickering manner
      Synonyms:
      shining glowing flashing illuminating glittering gleaming sparkling shimmering glimmering glistening twinkle flickering blinking glinting winking glancing fluttering flitting glistering scintillate scintillating spangling coruscating
    1. verb to open and close the eyes rapidly
      Synonyms:
      blinking batting winking nictitating nictating
    1. verb gleam or glow intermittently
      Synonyms:
      flashing blinking flickering glimmering winking
    1. verb to shine with slight, intermittent gleams, as distant lights or stars; flicker; glimmer.
      Synonyms:
      flashing

    سوال‌های رایج twinkling

    معنی twinkling به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «twinkling» در زبان فارسی به «جرقه‌زن» یا «درخشان و چشمک‌زن» ترجمه می‌شود.

    «twinkling» صفتی توصیفی است که برای بیان نوری کوتاه، درخشان و متناوب به کار می‌رود، نوری که گاه روشن و گاه کم‌نور می‌شود و حالت چشمک‌زن دارد. این واژه معمولاً برای توصیف ستاره‌ها، چراغ‌ها، جواهرات یا هر منبع نور کوچک و درخشان استفاده می‌شود. برای مثال، جمله‌ی «The twinkling stars lit up the night sky» به معنای «ستاره‌های چشمک‌زن آسمان شب را روشن کردند» تصویری زنده و شاعرانه از آسمان شب ایجاد می‌کند و حس زیبایی و جادویی بودن آن را منتقل می‌کند.

    از منظر ادبی و شاعرانه، «twinkling» اغلب به ایجاد حس شادی، زندگی و شادابی کمک می‌کند. نویسندگان و شاعران از این واژه برای توصیف نورهای کوچک، جزئیات طبیعی و لحظات زیبا در داستان‌ها و شعرها استفاده می‌کنند. این عبارت می‌تواند حس امید، شادی یا حتی حس جادویی و خیالی را در ذهن خواننده ایجاد کند و تجربه‌ی دیداری و احساسی متنی را غنی‌تر سازد.

    در زندگی روزمره و مکالمات عادی، «twinkling» همچنین برای توصیف حالت چشم یا نگاه افراد به کار می‌رود. برای مثال، «She had a twinkling eye» نشان می‌دهد که چشم‌های او برق شادی، کنجکاوی یا شیطنت دارند. این کاربرد، جنبه‌ی انسانی و رفتاری واژه را نشان می‌دهد و توانایی آن را در انتقال احساسات و ویژگی‌های شخصیتی فرد نمایان می‌کند.

    «twinkling» در زمینه‌ی فیزیکی و علمی نیز کاربرد دارد، به ویژه در نجوم. ستاره‌ها به دلیل جو زمین و پراکندگی نور، به شکل چشمک‌زن دیده می‌شوند و اصطلاح «twinkling» برای توضیح این پدیده‌ی طبیعی استفاده می‌شود. این کاربرد علمی، نشان می‌دهد که واژه می‌تواند هم توصیفی شاعرانه و هم دقیق علمی داشته باشد و دامنه‌ی معنایی وسیعی دارد.

    «twinkling» واژه‌ای چندوجهی است که توانایی توصیف نورهای درخشان و چشمک‌زن، حالات چشم و احساسات شادی و زندگی را دارد. یادگیری و استفاده‌ی صحیح از آن به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا تصاویر طبیعی، احساسی و زیبا را در مکالمات و نوشتار خود به‌طور دقیق و ملموس بیان کنند و جملات خود را زنده‌تر و تصویری‌تر بسازند.

    ارجاع به لغت twinkling

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «twinkling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twinkling

    لغات نزدیک twinkling

    • - twinkle
    • - twinkler
    • - twinkling
    • - twinned
    • - twinning
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.