آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Twinkling

ˈtwɪŋklɪŋ ˈtwɪŋklɪŋ

معنی twinkling

noun

چشمک، چشم برهم‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد twinkling

  1. noun a very brief time
    Synonyms:
  1. adjective shining
    Synonyms:
    scintillescent chatoyant
  1. verb emit or reflect light in a flickering manner
    Synonyms:
    shining glowing flashing illuminating glittering gleaming sparkling shimmering glimmering glistening twinkle flickering blinking glinting winking glancing fluttering flitting glistering scintillate scintillating spangling coruscating
  1. verb to open and close the eyes rapidly
    Synonyms:
    blinking batting winking nictitating nictating
  1. verb gleam or glow intermittently
    Synonyms:
    flashing blinking flickering glimmering winking
  1. verb to shine with slight, intermittent gleams, as distant lights or stars; flicker; glimmer.
    Synonyms:

سوال‌های رایج twinkling

معنی twinkling به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «twinkling» در زبان فارسی به «جرقه‌زن» یا «درخشان و چشمک‌زن» ترجمه می‌شود.

«twinkling» صفتی توصیفی است که برای بیان نوری کوتاه، درخشان و متناوب به کار می‌رود، نوری که گاه روشن و گاه کم‌نور می‌شود و حالت چشمک‌زن دارد. این واژه معمولاً برای توصیف ستاره‌ها، چراغ‌ها، جواهرات یا هر منبع نور کوچک و درخشان استفاده می‌شود. برای مثال، جمله‌ی «The twinkling stars lit up the night sky» به معنای «ستاره‌های چشمک‌زن آسمان شب را روشن کردند» تصویری زنده و شاعرانه از آسمان شب ایجاد می‌کند و حس زیبایی و جادویی بودن آن را منتقل می‌کند.

از منظر ادبی و شاعرانه، «twinkling» اغلب به ایجاد حس شادی، زندگی و شادابی کمک می‌کند. نویسندگان و شاعران از این واژه برای توصیف نورهای کوچک، جزئیات طبیعی و لحظات زیبا در داستان‌ها و شعرها استفاده می‌کنند. این عبارت می‌تواند حس امید، شادی یا حتی حس جادویی و خیالی را در ذهن خواننده ایجاد کند و تجربه‌ی دیداری و احساسی متنی را غنی‌تر سازد.

در زندگی روزمره و مکالمات عادی، «twinkling» همچنین برای توصیف حالت چشم یا نگاه افراد به کار می‌رود. برای مثال، «She had a twinkling eye» نشان می‌دهد که چشم‌های او برق شادی، کنجکاوی یا شیطنت دارند. این کاربرد، جنبه‌ی انسانی و رفتاری واژه را نشان می‌دهد و توانایی آن را در انتقال احساسات و ویژگی‌های شخصیتی فرد نمایان می‌کند.

«twinkling» در زمینه‌ی فیزیکی و علمی نیز کاربرد دارد، به ویژه در نجوم. ستاره‌ها به دلیل جو زمین و پراکندگی نور، به شکل چشمک‌زن دیده می‌شوند و اصطلاح «twinkling» برای توضیح این پدیده‌ی طبیعی استفاده می‌شود. این کاربرد علمی، نشان می‌دهد که واژه می‌تواند هم توصیفی شاعرانه و هم دقیق علمی داشته باشد و دامنه‌ی معنایی وسیعی دارد.

«twinkling» واژه‌ای چندوجهی است که توانایی توصیف نورهای درخشان و چشمک‌زن، حالات چشم و احساسات شادی و زندگی را دارد. یادگیری و استفاده‌ی صحیح از آن به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا تصاویر طبیعی، احساسی و زیبا را در مکالمات و نوشتار خود به‌طور دقیق و ملموس بیان کنند و جملات خود را زنده‌تر و تصویری‌تر بسازند.

ارجاع به لغت twinkling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twinkling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twinkling

لغات نزدیک twinkling

پیشنهاد بهبود معانی