چشمک زدن (بهویژه درمورد ستارگان)، برق زدن یا تکانتکان خوردن، چشمک، بارقه، تلألو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The deer disappeared in a twinkle.
در یک چشم برهمزدن آهو ناپدید شد.
the twinkle of a distant star
سوسوی ستارهای دوردست
the twinkle of victory in his eyes
درخشش حاکی از پیروزی در چشمان او
Stars twinkled in the dark sky.
ستارگان در آسمان تیره چشمک میزدند.
The lights of Tehran twinkled from afar.
چراغهای تهران از دور سوسو میزدند.
My mother's eyes twinkled with joy.
چشمان مادرم از خوشی برق زد.
His little feet twinkled on the pavement.
پاهای کوچک او روی سنگفرش تند حرکت میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twinkle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twinkle