گذشتهی ساده:
glitteredشکل سوم:
glitteredسومشخص مفرد:
glittersوجه وصفی حال:
glitteringدرخشیدن، تلألو داشتن، سوسو زدن
The gold ring glittered as he turned it in his hand.
حلقهی طلایی وقتی در دستش چرخید، میدرخشید.
Stars glittered in the clear night sky.
ستارگان در آسمان صاف شب، سوسو میزدند.
glittering gold coins
سکههای طلای پرتلألو
ادبی درخشیدن (چشمها بهدلیل احساسات قوی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her eyes glittered with excitement.
چشمانش از هیجان میدرخشیدند.
Her eyes glittered with joy when she saw the gift.
وقتی هدیه را دید، چشمانش از شادی میدرخشیدند.
زرقوبرق (ناشی از ثروت و اشخاص مشهور)
She wanted to experience the glitter of high society.
او میخواست زرقوبرق جامعهی مرفه را تجربه کند.
The party was full of the glitter of celebrities and luxury.
مهمانی، پر از زرقوبرق سلبریتیها و تجملات بود.
تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
There was a glitter of diamonds on the crown.
درخشش الماسها روی تاج دیده میشد.
A glitter of lights shone through the festival decorations.
تلألو چراغها از میان تزیینات جشن میدرخشید.
the glitter of gold
تلألو طلا
اکلیل
The teacher gave each student some glitter to decorate their drawings.
معلم به هر دانشآموز مقداری اکلیل داد تا نقاشیهایشان را تزئین کنند.
His costume was covered in glitter.
لباس او پوشیده از اکلیل بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glitter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter