تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش، براق شدن، برق زدن، درخشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
glittering gold coins
سکههای طلای پرتلألو
The violinist gave a glittering solo performance.
ویولونیست، تکنوازی درخشانی را ارائه داد.
the glitter of gold
تلألو طلا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glitter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter