آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ آبان ۱۴۰۴

    Glitter

    ˈɡlɪt̬ər ˈɡlɪtə

    گذشته‌ی ساده:

    glittered

    شکل سوم:

    glittered

    سوم‌شخص مفرد:

    glitters

    وجه وصفی حال:

    glittering

    معنی glitter | جمله با glitter

    verb - intransitive

    درخشیدن، تلألو داشتن، سوسو زدن

    The gold ring glittered as he turned it in his hand.

    حلقه‌ی طلایی وقتی در دستش چرخید، می‌درخشید.

    Stars glittered in the clear night sky.

    ستارگان در آسمان صاف شب، سوسو می‌زدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    glittering gold coins

    سکه‌های طلای پرتلألو

    verb - intransitive

    ادبی درخشیدن (چشم‌ها به‌دلیل احساسات قوی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Her eyes glittered with excitement.

    چشمانش از هیجان می‌درخشیدند.

    Her eyes glittered with joy when she saw the gift.

    وقتی هدیه را دید، چشمانش از شادی می‌درخشیدند.

    noun uncountable

    زرق‌وبرق (ناشی از ثروت و اشخاص مشهور)

    She wanted to experience the glitter of high society.

    او می‌خواست زرق‌وبرق جامعه‌ی مرفه را تجربه کند.

    The party was full of the glitter of celebrities and luxury.

    مهمانی، پر از زرق‌وبرق سلبریتی‌ها و تجملات بود.

    noun uncountable

    تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    There was a glitter of diamonds on the crown.

    درخشش الماس‌ها روی تاج دیده می‌شد.

    A glitter of lights shone through the festival decorations.

    تلألو چراغ‌ها از میان تزیینات جشن می‌درخشید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the glitter of gold

    تلألو طلا

    noun uncountable

    اکلیل

    The teacher gave each student some glitter to decorate their drawings.

    معلم به هر دانش‌آموز مقداری اکلیل داد تا نقاشی‌هایشان را تزئین کنند.

    His costume was covered in glitter.

    لباس او پوشیده از اکلیل بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glitter

    1. noun brilliance, sparkle
      Synonyms:
      shine brightness gleam luster glare flash sparkle radiance show shimmer glint twinkle beam sheen splendor display glister scintillation glamour showiness pageantry gaudiness coruscation tinsel zap
      Antonyms:
      dullness
    1. verb sparkle
      Synonyms:
      shine gleam glow flash glimmer glisten twinkle glint shimmer scintillate glance glister glare coruscate

    ارجاع به لغت glitter

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «glitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter

    لغات نزدیک glitter

    • - glister
    • - glitch
    • - glitter
    • - glitterati
    • - glittering career
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.