آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Glitter

ˈɡlɪt̬ər ˈɡlɪtə

معنی glitter | جمله با glitter

noun verb - intransitive

تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش، براق شدن، برق زدن، درخشیدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

glittering gold coins

سکه‌های طلای پرتلألو

The violinist gave a glittering solo performance.

ویولونیست، تک‌نوازی درخشانی را ارائه داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the glitter of gold

تلألو طلا

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glitter

ارجاع به لغت glitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter

لغات نزدیک glitter

پیشنهاد بهبود معانی