آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Glitter

ˈɡlɪt̬ər ˈɡlɪtə

گذشته‌ی ساده:

glittered

شکل سوم:

glittered

سوم‌شخص مفرد:

glitters

وجه وصفی حال:

glittering

معنی glitter | جمله با glitter

verb - intransitive

درخشیدن، تلألو داشتن، سوسو زدن

The gold ring glittered as he turned it in his hand.

حلقه‌ی طلایی وقتی در دستش چرخید، می‌درخشید.

Stars glittered in the clear night sky.

ستارگان در آسمان صاف شب، سوسو می‌زدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

glittering gold coins

سکه‌های طلای پرتلألو

verb - intransitive

ادبی درخشیدن (چشم‌ها به‌دلیل احساسات قوی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Her eyes glittered with excitement.

چشمانش از هیجان می‌درخشیدند.

Her eyes glittered with joy when she saw the gift.

وقتی هدیه را دید، چشمانش از شادی می‌درخشیدند.

noun uncountable

زرق‌وبرق (ناشی از ثروت و اشخاص مشهور)

She wanted to experience the glitter of high society.

او می‌خواست زرق‌وبرق جامعه‌ی مرفه را تجربه کند.

The party was full of the glitter of celebrities and luxury.

مهمانی، پر از زرق‌وبرق سلبریتی‌ها و تجملات بود.

noun uncountable

تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

There was a glitter of diamonds on the crown.

درخشش الماس‌ها روی تاج دیده می‌شد.

A glitter of lights shone through the festival decorations.

تلألو چراغ‌ها از میان تزیینات جشن می‌درخشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the glitter of gold

تلألو طلا

noun uncountable

اکلیل

The teacher gave each student some glitter to decorate their drawings.

معلم به هر دانش‌آموز مقداری اکلیل داد تا نقاشی‌هایشان را تزئین کنند.

His costume was covered in glitter.

لباس او پوشیده از اکلیل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glitter

ارجاع به لغت glitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter

لغات نزدیک glitter

پیشنهاد بهبود معانی