آیکن بنر

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف پاییزی «اشتراک هوش مصنوعی»

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف هوش مصنوعی

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Glitter

ˈɡlɪt̬ər ˈɡlɪtə

معنی glitter | جمله با glitter

noun verb - intransitive

تابش، تلألو، درخشندگی، درخشش، براق شدن، برق زدن، درخشیدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

glittering gold coins

سکه‌های طلای پرتلألو

The violinist gave a glittering solo performance.

ویولونیست، تک‌نوازی درخشانی را ارائه داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the glitter of gold

تلألو طلا

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glitter

ارجاع به لغت glitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glitter

لغات نزدیک glitter

پیشنهاد بهبود معانی