آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ آبان ۱۴۰۳

    Glare

    ɡler ɡleə

    گذشته‌ی ساده:

    glared

    شکل سوم:

    glared

    سوم‌شخص مفرد:

    glares

    وجه وصفی حال:

    glaring

    شکل جمع:

    glares

    معنی glare | جمله با glare

    noun countable C2

    چشم‌غره، نگاه خیره، نگاه خشمگینانه، نگاه غضب‌آلود، نگاه چپ‌چپ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The criminal gave the judge a glare.

    آن تبهکار به قاضی چشم‌غره رفت.

    With a cold glare, he dismissed the foolish suggestion.

    با نگاه چپ‌چپ سرد، این پیشنهاد احمقانه را رد کرد.

    noun uncountable C2

    نور شدید، روشنایی زننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    the glare of the sun

    نور شدید خورشید

    The glare from the headlights was blinding at night.

    نور شدید چراغ‌های جلو در شب کورکننده بود.

    verb - intransitive

    (با شدت) تابیدن، درخشیدن، برق زدن

    A single light bulb glared in the center of the room.

    یک لامپ در وسط اتاق می‌درخشید (نور افشانی می‌کرد).

    The frozen snow glared in the morning sunlight.

    برف منجمد در زیر آفتاب بامداد برق می‌زد.

    verb - intransitive C2

    چشم‌غره رفتن، چپ‌چپ نگاه کردن، با عصبانیت نگاه کردن، با خشم خیره شدن

    The officer glared at the fugitive soldier.

    افسر با خشم به سرباز فراری خیره شد.

    She glared at him in disbelief after his rude comment.

    پس‌از اظهارنظر بی‌ادبانه‌‌اش با ناباوری به او خیره شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glare

    1. noun very bright light, shine
      Synonyms:
      shine glow blaze flame brilliance dazzle flare blinding light
      Antonyms:
      dullness
    1. noun dirty look
      Synonyms:
      scowl frown glower angry stare black look lower bad eye evil eye
      Antonyms:
      smile grin
    1. verb give a dirty look
      Synonyms:
      stare frown scowl glower look daggers gaze fix peer menace bore pierce lower stare angrily stare icily gape gawk do a slow burn wither
      Antonyms:
      smile grin
    1. verb shine very brightly
      Synonyms:
      shine glow beam radiate blaze flare flame dazzle blind daze blur

    Collocations

    glare of publicity

    نور خیره‌کننده‌ی شهرت (یا تبلیغات)

    سوال‌های رایج glare

    گذشته‌ی ساده glare چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده glare در زبان انگلیسی glared است.

    شکل سوم glare چی میشه؟

    شکل سوم glare در زبان انگلیسی glared است.

    شکل جمع glare چی میشه؟

    شکل جمع glare در زبان انگلیسی glares است.

    وجه وصفی حال glare چی میشه؟

    وجه وصفی حال glare در زبان انگلیسی glaring است.

    سوم‌شخص مفرد glare چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد glare در زبان انگلیسی glares است.

    ارجاع به لغت glare

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «glare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glare

    لغات نزدیک glare

    • - glandule
    • - glans
    • - glare
    • - glare of publicity
    • - glare of the sun
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.