گذشتهی ساده:
glaredشکل سوم:
glaredسومشخص مفرد:
glaresوجه وصفی حال:
glaringشکل جمع:
glaresچشمغره، نگاه خیره، نگاه خشمگینانه، نگاه غضبآلود، نگاه چپچپ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The criminal gave the judge a glare.
آن تبهکار به قاضی چشمغره رفت.
With a cold glare, he dismissed the foolish suggestion.
با نگاه چپچپ سرد، این پیشنهاد احمقانه را رد کرد.
نور شدید، روشنایی زننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the glare of the sun
نور شدید خورشید
The glare from the headlights was blinding at night.
نور شدید چراغهای جلو در شب کورکننده بود.
(با شدت) تابیدن، درخشیدن، برق زدن
A single light bulb glared in the center of the room.
یک لامپ در وسط اتاق میدرخشید (نور افشانی میکرد).
The frozen snow glared in the morning sunlight.
برف منجمد در زیر آفتاب بامداد برق میزد.
چشمغره رفتن، چپچپ نگاه کردن، با عصبانیت نگاه کردن، با خشم خیره شدن
The officer glared at the fugitive soldier.
افسر با خشم به سرباز فراری خیره شد.
She glared at him in disbelief after his rude comment.
پساز اظهارنظر بیادبانهاش با ناباوری به او خیره شد.
نور خیرهکنندهی شهرت (یا تبلیغات)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glare