امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gaze

ɡeɪz ɡeɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gazed
  • شکل سوم:

    gazed
  • سوم‌شخص مفرد:

    gazes
  • وجه وصفی حال:

    gazing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
خیره نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگریستن، زل‌زل نگاه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The students gazed at the beautiful sunset.
- دانش‌آموزان به غروب زیبا خیره نگاه کردند.
- The child gazed at the fireworks.
- کودک به آتش‌بازی خیره شد.
noun singular C2
نگاه خیره، نگاه ثابت، نگاه ممتد
- The child's gaze was filled with wonder.
- نگاه خیره‌ی کودک سرشار از تعجب بود.
- The baby's innocent gaze filled my heart with love.
- نگاه ممتد معصومانه‌ی نوزاد قلبم را پر از عشق کرد.
noun singular
جامعه‌شناسی روان‌شناسی نگاه
- Society's gaze can be oppressive and exclusionary to marginalized groups.
- نگاه جامعه می‌تواند برای گروه‌های حاشیه‌نشین ظالمانه و طردکننده باشد.
- The gaze of the upper class shapes our perceptions of success and status.
- نگاه طبقه‌ی بالا، برداشت ما از موفقیت و جایگاه را شکل می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gaze

  1. noun long, fixed stare
    Synonyms: fish eye, glaring, gun, look, looking, ogling, peek, peep, rubbernecking, scrutiny, seeing, survey, watching
  2. verb stare at
    Synonyms: admire, beam, bore, contemplate, eye, eyeball, gape, gawk, get a load of, get an eyeful, glare, gloat, inspect, lamp, look, look fixedly, moon, observe, ogle, peek, peep, peer, pin, pipe, regard, rubber, rubberneck, scrutinize, see, size up, survey, take in, view, watch, wonder

ارجاع به لغت gaze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gaze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gaze

لغات نزدیک gaze

پیشنهاد بهبود معانی