گذشتهی ساده:
watchedشکل سوم:
watchedسومشخص مفرد:
watchesوجه وصفی حال:
watchingشکل جمع:
watchesتماشا کردن، نگاه کردن، مشاهده کردن، دیدن (معمولاً به چیزی که درحال تغییر یا حرکت است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
She is watching the television.
دارد تلویزیون نگاه میکند.
We went to watch the football game.
ما به تماشای مسابقهی فوتبال رفتیم.
Did you watch how he ran?
دیدی چطور دوید؟
مراقبت کردن، مواظب بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She watched over the children at the park so their parents could relax.
او در پارک مواظب بچهها بود تا پدر و مادرشان بتوانند استراحت کنند.
Would you watch my laptop while I grab a coffee?
میتوانی یک لحظه مراقب لپتاپم باشی تا بروم قهوه بگیرم؟
When he is away, his son watches the shop.
وقتی که نیست پسرش مغازه را زیرنظر دارد.
They are being watched by the police.
پلیس آنها را زیرنظر دارد.
پاییدن، دقت کردن، توجه کردن، ملاحظه کردن، حواس خود را جمع کردن، مراقب بودن، مواظب بودن
She watches every penny she spends.
حواسش به تمام پولهایی که خرج میکند، هست.
You should watch your tone when speaking to your parents.
وقتی با پدر و مادرت حرف میزنی باید مراقب لحن خودت باشی.
watch the step!
مواظب پله باش!
watch the baby!
کودک را بپا!
ساعت مچی
He glanced at his wristwatch nervously during the meeting.
درطول جلسه با نگرانی به ساعت مچیاش نگاه کرد.
Don’t forget to wear your watch before we leave.
یادت نرود ساعتت را قبلاز رفتن ببندی.
What time is it by your watch?
به ساعت شما چه وقتی است؟
a pocket watch
ساعت جیبی
a wristwatch
ساعت مچی
نگهبانی، کشیک، دیدهبانی، پاسداری
He is on the 4 P.M. to midnight watch.
نگهبانی او از ۴ بعدازظهر تا نیمهشب است.
The border watch team worked tirelessly to prevent illegal immigration and smuggling across the country's borders.
گروهان دیدهبانی مرزبانی برای جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی و قاچاق در مرزهای کشور تلاش خستگیناپذیری کردند.
نگهبان، مراقب، بپا، مأمور محافظ، پاسدار
The watch officer was tall.
افسر نگهبان بلند بالا بود.
go call the watch!
برو مأمور محافظ را صدا بزن!
Some of the watch came into the city.
(انجیل) برخی از نگهبانان وارد شهر شدند.
a watch dog
سگ نگهبان
قدیمی شب زندهداری کردن، بیدار ماندن، بیخوابی کشیدن، نخوابیدن
He taught me how to watch and pray.
به من یاد داد که چگونه بیدار بمانم و دعا کنم.
I watched by his bedside until morning.
تا صبح در کنار بسترش شبزندهداری کردم.
قدیمی شبزندهداری، بیداری
John's watch lasted until the early hours of the morning.
شبزندهداری جان تا ساعات اولیهی صبح ادامه داشت.
The caffeine in the coffee kept me in a state of watch for hours.
کافئین موجود در قهوه من را ساعتها در حالت بیداری نگه داشت.
منتظر بودن، در انتظار بودن
She's watching for any sign of improvement in her husband's health.
او در انتظار نشانههایی از بهبود وضعیت سلامتی شوهرش است.
We'll have to watch and see how this situation unfolds.
ما باید منتظر باشیم و ببینیم این وضعیت چگونه پیش میرود.
هشیار بودن، مواظب بودن، مراقب بودن، حواسجمع بودن، پاییدن
حراست کردن، محافظت کردن، پاییدن
مواظب، مراقب، هشیار، گوش به زنگ، درحال دیدهبانی یا نگهبانی
مواظب (اعمال) خود بودن، دقت کردن
تماشای فیلم در تلویزیون
مراقب بودن / زیر نظر داشتن
watch a programme on television
تماشای یک برنامه در تلویزیون
تماشا کردن تلویزیون
تلویزیون تماشا کردن
نظارت دقیق
introduce a neighbourhood watch scheme
معرفی/اجرای طرح مراقبت محلهای
طرح مراقبت/نظارت محلهای
watch introduce a neighbourhood
تماشای معرفی یک محله
مراقب خورد و خوراکت باش، حواست به چیزی که میخوری باشه
زمان انتظار دیر میگذرد (وقتی انسان منتظر است تا اتفاقی بیفتد و آن اتفاق تنها چیزی باشد که او به آن فکر میکند، زمان خیلی آهسته سپری میشود)
(چیزی را) پاییدن، مراقبت کردن، مواظب (چیزی) بودن
mind (or watch) one's p's and g's
مواظب حرفها و اعمال خود بودن
set the fox to watch the goose
گوشت را دست گربه سپردن
1- در راه رفتن مواظب بودن، بادقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن، مواظب بودن
ببین و تعریف کن، بشین و تماشا کن
کلمه "watch" یکی از واژههای چندمنظوره در زبان انگلیسی است که معانی و کاربردهای مختلفی دارد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب در مورد این کلمه میپردازیم.
۱. معانی اصلی "watch"
الف) ساعت (به عنوان اسم)
"Watch" به معنای ساعت مچی است. این نوع ساعت برای نشان دادن زمان بر روی مچ دست استفاده میشود و معمولاً دارای دقت بالا و طراحیهای متنوعی است. ساعتهای مچی میتوانند دیجیتال یا آنالوگ باشند و همچنین ممکن است دارای ویژگیهای اضافی مانند شمارشگر، تقویم یا حتی قابلیتهای هوشمند باشند.
ب) تماشا کردن (به عنوان فعل)
این کلمه به معنای تماشا کردن یا نظارت بر چیزی نیز استفاده میشود. به عنوان مثال، میتوانیم بگوییم "I like to watch movies" که به معنای "من دوست دارم فیلمها را تماشا کنم" است. این کاربرد به نوعی به فعالیتهایی که نیاز به توجه و تمرکز دارند، اشاره دارد.
۲. نکات جالب درباره "watch"
الف) تاریخچه ساعت مچی
ساعتهای مچی برای اولین بار در قرن 19 میلادی به عنوان یک وسیله کاربردی برای مردان و زنان طراحی شدند. قبل از این زمان، ساعتها عمدتاً به صورت ساعتهای دیواری یا جیبی بودند. اما با پیشرفت تکنولوژی و نیاز به راحتی در اندازهگیری زمان، ساعتهای مچی به سرعت محبوب شدند.
ب) ساعتهای هوشمند
در دهههای اخیر، ساعتهای هوشمند به بازار آمدهاند که علاوه بر نشان دادن زمان، قابلیتهای دیگری مانند ردیابی فعالیتهای ورزشی، دریافت پیامها و حتی تماسهای تلفنی را دارند. این نوع ساعتها به یکی از اجزای کلیدی زندگی روزمره افراد تبدیل شدهاند.
ج) تماشا در فرهنگهای مختلف
تماشا کردن یا "watching" در فرهنگهای مختلف معانی و کاربردهای خاصی دارد. به عنوان مثال، در برخی فرهنگها، تماشای یک بازی ورزشی به عنوان یک فعالیت اجتماعی مهم محسوب میشود که افراد را دور هم جمع میکند.
۳. کاربردهای مختلف
الف) watch out
عبارت "watch out" به معنای "مواظب باش" است و به عنوان یک هشدار در مواقع خطر استفاده میشود.
ب) watch over
عبارت "watch over" به معنای "نگهداری کردن" یا "مراقبت کردن" است و معمولاً برای اشاره به مسئولیتهای مراقبتی استفاده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «watch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/watch