آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Supervision

ˌsuːpərˈvɪʒn ˌsuːpəˈvɪʒn

معنی supervision | جمله با supervision

noun uncountable C1

نظارت، سرپرستی، مباشرت، مدیریت، مراقبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The project was completed under her careful supervision.

این پروژه تحت نظارت دقیق او تکمیل شد.

Children require constant supervision at the playground.

کودکان در زمین بازی به مراقبت مداوم نیاز دارند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Effective supervision can enhance team productivity.

سرپرستی مؤثر می‌تواند بهره‌وری تیم را افزایش دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد supervision

  1. noun to watch a person or activity to make certain that everything is done correctly, safely, etc
    Antonyms:

ارجاع به لغت supervision

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supervision» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supervision

لغات نزدیک supervision

پیشنهاد بهبود معانی