گذشتهی ساده:
conductedشکل سوم:
conductedسومشخص مفرد:
conductsوجه وصفی حال:
conductingشکل جمع:
conductsاجرا کردن، انجام دادن، گرداندن، اداره کردن، از پیش بردن، رهبری کردن
They conduct all kinds of business.
آنان انواع معاملات را انجام میدهند.
The teacher will conduct the experiment in the science lab.
معلم آزمایش را در آزمایشگاه علوم انجام خواهد داد.
رفتار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He conducted himself like a gentleman.
او مثل یک آقا رفتار کرد.
The students were expected to conduct themselves respectfully.
از دانشآموزان انتظار میرفت که با احترام رفتار کنند.
راهنمایی کردن، همراهی کردن، بردن، مشایعت کردن
The secretary conducted her to the door.
منشی او را تا دم در همراهی کرد.
The tour guide will conduct us to the top of the mountain.
راهنمای تور ما را به بالای کوه میبرد.
موسیقی رهبری کردن، هدایت کردن (ارکستر و غیره)
an orchestra conducted by a famous person.
ارکستری که توسط شخص معروفی رهبری میشود
She was chosen to conduct the choir.
او برای هدایت گروه کر انتخاب شد.
هدایت کردن، رساندن، انتقال دادن (برق و گرما)
Copper conducts electricity well.
مس برق را خوب هدایت میکند.
The copper pipes conduct heat from the boiler to the radiators in the house.
لولههای مسی گرما را از دیگ به رادیاتورهای خانه میرسانند.
رفتار، سلوک، کردار
His conduct was admirable.
رفتار او تحسینانگیز بود.
اجرا، هدایت، اداره، رهبری
the conduct of everyday business
اجرای امور روزمره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conduct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conduct