امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Posture

ˈpɑːstʃər ˈpɒstʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    postures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb C1
وضع، حالت، پز، چگونگی، طرز ایستادن یا قرار گرفتن، قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- erect posture
- حالت بدن به صورت عمودی، قامت راست
- our foreign policy posture
- نهش سیاست خارجی ما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد posture

  1. noun stance, circumstance
    Synonyms:
    aspect attitude bearing brace carriage condition demeanor deportment disposition mien mode phase port pose position positure presence set situation state
  1. noun beliefs
    Synonyms:
    attitude disposition feeling frame of mind inclination mood outlook point of view sentiment stance standpoint
  1. verb display an attitude
    Synonyms:
    affect attitudinize display do a bit do for effect fake fake it make a show masquerade pass for pass off playact pose put on airs put up a front show off
    Antonyms:
    be truthful

ارجاع به لغت posture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «posture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/posture

لغات نزدیک posture

پیشنهاد بهبود معانی