امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pass Off

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
جا زدن، تقلب کردن، جعل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
phrasal verb
رخ دادن، اتفاق افتادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pass off

  1. phrasal verb give because one does not want it
    Synonyms: eject, foist, make a pretense of, palm, palm off, send forth, work off
    Antonyms: keep, maintain
  2. phrasal verb Happen
  3. phrasal verb Misrepresent something

ارجاع به لغت pass off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pass off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pass-off

لغات نزدیک pass off

پیشنهاد بهبود معانی