با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Palm

pɑːm / / pɑːlm pɑːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    palms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    کف دست انسان
  • noun verb - transitive countable
    نخل، نخل خرما، نشانه‌ی‌ پیروزی، کامیابی، کف پای پستانداران، کف هرچیزی، پهنه، وجب، با کف دست لمس کردن، کش رفتن، رشوه دادن
    • - a glove with a soft leather palm
    • - یک دستکش که کف آن از چرم نرم است
    • - to palm a card
    • - ورق بازی را در دست پنهان کردن
    • - trashy goods fit only to be palmed on the unwary
    • - کالاهای بنجل که فقط می‌شد آن‌ها را به اشخاص ناآگاه قالب کرد
    • - He tried to palm off his nag as a racehorse.
    • - او کوشید که یابوی خود را به‌عنوان اسب مسابقه قالب کند.
    • - He palmed off his own brother by fabricating lies.
    • - برادر خودش را با دروغ بافی اغفال کرد.
    • - In the villages of Arak he palmed himself off as a medical doctor.
    • - در دهات اراک خود را به عنوان پزشک جا می‌زد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد palm

  1. noun An award for winning a championship or commemorating some other event
    Synonyms: areca, betel, palm-tree, decoration, nipa, pale, laurel-wreath, talipot, thin, medal, wan, white, medallion, ribbon
  2. noun The inner surface of the hand from the wrist to the base of the fingers
    Synonyms: thenar
  3. verb Touch, lift, or hold with the hands
    Synonyms: handle

Phrasal verbs

  • date palm

    درخت خرما، نخل

  • palm off

    1- (به کسی) قالب کردن، چپاندن، انداختن

    2- گول زدن، اغفال کردن

    3- (به‌ویژه خود را) جا زدن

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت palm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palm

لغات نزدیک palm

پیشنهاد بهبود معانی