گذشتهی ساده:
ribbonedشکل سوم:
ribbonedسومشخص مفرد:
ribbonsوجه وصفی حال:
ribboningشکل جمع:
ribbonsنوار، روبان
The medal was attached to a blue-and-white ribbon.
مدال به نواری آبی و سفید وصل شده بود.
The little girl had pink ribbons on her dress.
دختر کوچولو روی لباسش روبانهای صورتی داشت.
a ribbon of blue sky between two clouds
باریکهای از آسمان آبی میان دو ابر
نشان نظامی (نواریشکل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She proudly displayed her father’s ribbons in a frame.
او نشانهای نظامی پدرش را با افتخار در قابی به نمایش گذاشت.
Each ribbon represents a different medal or honor.
هر نشان نظامی نشاندهندهی مدال یا افتخاری متفاوت است.
انگلیسی آمریکایی نشان، روبان (بهعنوان جایزه)
winner of a blue ribbon
برندهی (جایزهی) نوار آبی
The school awarded ribbons to all participants.
مدرسه به همهی شرکتکنندگان روبانهایی اهدا کرد.
First-place winners receive a gold-colored ribbon.
برندگان مقام اول نشانی به رنگ طلایی دریافت میکنند.
ریبون (نواری حاوی جوهر در ماشین تحریر)
She inserted a new ribbon into the typewriter and started typing again.
او ریبون جدیدی را در ماشین تحریر قرار داد و دوباره شروع به تایپ کرد.
You can still find typewriter ribbons in some stationery stores.
هنوز میتوان ریبونهای ماشین تحریر را در بعضی از فروشگاههای لوازمالتحریر پیدا کرد.
رشتههای پاره شده، پارهپاره
Her skirt was in ribbons.
دامن او پارهپاره بود.
The old letter had been shredded into ribbons.
نامهی قدیمی به رشتههای پاره شده تبدیل شده بود.
a garment torn to ribbons
جامهای که پارهپاره شده است
با روبان پوشاندن، نوار زدن، روبانپیچی کردن، نواری کردن
The stage was ribboned with streamers for the celebration.
صحنه با نوارها و شالهای رنگارنگ برای جشن پوشیده شد.
The gift was ribboned beautifully with a gold ribbon.
هدیه با نوار طلایی بهزیبایی پیچیده شد.
to ribbon material for bandages
برای زخمبندی پارچه را نوار کردن
پارهپاره کردن، تکهتکه کردن
The enemy's plans were ribboned by the soldiers in no time.
نقشههای دشمن بهسرعت توسط سربازان پاره شد.
He ribboned the letter in anger.
او نامه را از روی عصبانیت تکهتکه کرد.
a flag ribboned by winds
پرچمی که باد آن را پارهپاره کرده است
ژنده، پارهپاره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ribbon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ribbon