فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trophy

ˈtroʊfi ˈtrəʊfi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    trophies

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable B2
    یادگاری پیروزی، نشان ظفر، غنائم، جایزه
    • - The old athlete's trophies were on the shelves.
    • - جایزه‌های ورزشکار پیر روی طاقچه‌ها قرار داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trophy

  1. noun physical award
    Synonyms: blue ribbon, booty, citation, crown, cup, decoration, gold, gold star, guerdon, keepsake, laurels, medal, memento, memorial, palm, prize, reminder, ribbon, souvenir, spoils, token

ارجاع به لغت trophy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trophy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trophy

لغات نزدیک trophy

پیشنهاد بهبود معانی