۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Crown

kraʊn kraʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    crowned
  • شکل سوم:

    crowned
  • سوم‌شخص مفرد:

    crowns
  • وجه وصفی حال:

    crowning
  • شکل جمع:

    crowns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
تاج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun
فرق سر، بالای هرچیزی، حد کمال، تاج دندان
- I have two crowned teeth.
- من دو دندان روکش‌شده دارم.
- all the crowned heads of Europe
- همه‌ی سلاطین اروپا
- the tower that crowned the fortress
- برجی که برفراز دژ قرار داشت
- I'll crown him if he says anything.
- اگر حرفی بزند توی سرش خواهم زد.
- Generosity crowned his other virtues.
- سخاوت (همچون تاج) سایر فضیلت‌های او را مزین می‌کرد.
- a crowning achievement
- بزرگترین موفقیت، اوج کامیابی
- He was crowned champion twice.
- او دو بار جایزه‌ی قهرمانی گرفت.
- He was crowned in Paris.
- او در پاریس تاجگذاری کرد.
- At the age of fourteen, he was crowned King of England.
- در چهارده‌سالگی به پادشاهی انگلیس برگزیده شد.
- crown borer
- (حشره) طوقه سوراخ کن، ریش‌تاج سفت‌گر
- crown topping
- سر شاخه زنی
- Wisdom is the crown of monarchs.
- خرد افسر شهریاران بود.
- Receiving the Nobel prize was the crown of his career as a writer and scientist.
- دریافت جایزه‌ی نوبل (نقطه‌ی) اوج کار او به عنوان یک نویسنده و دانشمند بود.
- the crown of a hill
- سرتپه
- a hat whose crown was red
- کلاهی که بالای آن قرمز بود
- The crown of his head is completely bald.
- فرق سرش کاملاً بی‌مو است.
- Some of the land in Scotland belongs to the Crown.
- بخشی از زمین‌های اسکاتلند متعلق به دربار است.
- crown jewels
- جواهرات سلطنتی
- Takhti got the highest crown in wrestling.
- تختی بالاترین جایزه‌ی (یا مقام) کشتی‌گیری را به دست آورد.
- A crown (of flowers) was awarded to each winner.
- یک حلقه گل به هریک از برندگان اعطا شد.
- the crown of Nader Shah
- تاج نادر شاه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
تاجگذاری کردن، پوشاندن (دندان با طلا و غیره)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crown

  1. noun top; best
    Synonyms:
    top best head peak summit apex tip zenith pinnacle acme climax ultimate culmination crest roof vertex meridian fastigium perfection
    Antonyms:
    bottom worst
  1. noun tiara for royalty
    Synonyms:
    headband wreath garland diadem coronet circlet coronal headdress chaplet
  1. noun royalty
    Synonyms:
    ruler monarch sovereign royalty potentate crowned head the throne sovereignty monarchy
  1. verb reward, dignify
    Synonyms:
    honor enable authorize delegate commission invest establish fix determine settle strengthen raise exalt ennoble reward install induct inaugurate sanction endow dower arm set up erect stabilize heighten endue enthrone coronate dignify adorn festoon
    Antonyms:
    dishonor punish fine disregard
  1. verb be the culmination of
    Synonyms:
    finish complete top cap terminate fulfill climax perfect top off round off consummate crest put finishing touch on surmount
  1. verb hit, usually on head
    Synonyms:
    strike hit punch knock cuff box smite biff

Collocations

  • crowned head

    پادشاه، سلطان، تاجدار، ملکه

Idioms

  • crown court

    (انگلیس و ولز) دادگاه جنایی (که قاضی و هیئت داوران دارد)

سوال‌های رایج crown

معنی crown به فارسی چی میشه؟

واژه "crown" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که به زمینه‌های مختلفی مرتبط می‌شود. در ادامه به بررسی معانی و نکات جالب این واژه می‌پردازیم.

۱. معنی اصلی:

"Crown" به معنای "تاج" است و به قطعه‌ای از جواهرات که به‌عنوان نماد سلطنت و قدرت بر سر پادشاهان و ملکه‌ها قرار می‌گیرد، اشاره دارد. تاج به‌عنوان نماد سلطنت و اقتدار در فرهنگ‌های مختلف دارای اهمیت ویژه‌ای است و معمولاً از مواد باارزشی مانند طلا و جواهرات قیمتی ساخته می‌شود.

۲. کاربرد در زبان:

علاوه بر معنای فیزیکی تاج، "crown" در اصطلاحات مختلف نیز استفاده می‌شود. به‌عنوان مثال:

- "to crown someone" به معنای تاج‌گذاری کردن یا به مقام سلطنت رساندن کسی است.

- "the crown" به‌طور خاص به دولت یا سلطنت یک کشور اشاره دارد.

۳. معانی مجازی:

"Crown" همچنین به معانی مجازی نیز به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال:

- در اصطلاحات تجاری، "crown jewel" به بهترین و ارزشمندترین دارایی یا ویژگی یک شرکت یا سازمان اشاره دارد.

- در دندان‌پزشکی، "crown" به نوعی پروتز دندانی اشاره دارد که بر روی دندان آسیب‌دیده قرار می‌گیرد.

۴. نکات فرهنگی:

تاج‌ها در فرهنگ‌ها و تاریخ‌های مختلف نمادهای متفاوتی دارند. به‌عنوان مثال:

- در فرهنگ ایرانی، تاج "کیانی" نماد پادشاهی و قدرت است.

- در فرهنگ‌های اروپایی، تاج‌ها معمولاً نماد قانون و نظم اجتماعی هستند و به‌عنوان علامت اقتدار پادشاهان و ملکه‌ها شناخته می‌شوند.

۵. استفاده در ادبیات و هنر:

"Crown" در ادبیات و هنر نیز نماد مهمی است. شاعران و نویسندگان از تاج به‌عنوان نماد قدرت، افتخار و گاهی حتی فریب استفاده کرده‌اند. برای مثال، در شعرهای مختلف، تاج به‌عنوان نماد عشق و تعلق خاطر به‌کار رفته است.

۶. نکات جالب:

- در تاریخ، تاج‌ها با نمادهای خاصی تزئین می‌شدند که هر کدام معنای خاصی داشتند.

- یکی از مشهورترین تاج‌ها، تاج "تاج بریتانیا" است که در مراسم تاج‌گذاری ملکه‌ها و پادشاهان بریتانیا استفاده می‌شود.

- در بعضی از فرهنگ‌ها، مانند فرهنگ هندی، تاج‌ها به‌عنوان نماد الهی و روحانی نیز شناخته می‌شوند.

ارجاع به لغت crown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crown

لغات نزدیک crown

پیشنهاد بهبود معانی