گذشتهی ساده:
coronatedشکل سوم:
coronatedسومشخص مفرد:
coronatesوجه وصفی حال:
coronatingتاجگذاری کردن، بر سر کسی تاج گذاشتن (و در نتیجه به سلطنت رساندن آن شخص)
They plan to coronate the queen in a traditional ceremony with royal guests.
قرار است ملکه را در مراسمی سنتی با حضور مهمانان سلطنتی تاجگذاری کنند.
The prince was coronated after the sudden death of his father, the king.
شاهزاده، پساز مرگ ناگهانی پدرش، تاجگذاری کرد.
انتصاب کردن، انتخاب کردن، برگزیدن (برای موقعیتی سیاسی، معمولاً بدون رأیگیری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Journalists reported that the decision to coronate the new chairperson was made behind closed doors.
خبرنگاران گزارش دادند که تصمیم برای انتخاب کردن رئیس جدید پشت درهای بسته گرفته شده است.
There's a risk that without strong internal democracy, powerful figures will simply coronate their successors.
بدون دموکراسی داخلی قوی، این خطر وجود دارد که چهرههای قدرتمند به سادگی جانشینان خود را برگزینند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coronate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coronate