فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Coronation

ˌkɔː- / / ˌkɑː- ˌkɒrəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coronations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تاج‌گذاری
    • - the coronation of Charles III and Camilla
    • - تاج‌گذاری شاه چارلز سوم و ملکه کامیلا
    • - The coronation of the king was postponed due to unexpected circumstances.
    • - تاج‌گذاری پادشاه به دلیل شرایط غیرمنتظره به تعویق افتاد.
    • - Nader Shah's coronation ceremony
    • - مراسم تاج‌گذاری نادرشاه
    • - The crown that was used during the coronation of the queen was one of the most beautiful pieces of jewelry ever created.
    • - تاجی که در تاج‌گذاری ملکه از آن استفاده شد، یکی از زیباترین جواهراتی بود که تاکنون ساخته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد coronation

  1. noun accession
    Synonyms: crowning, investiture, inauguration

ارجاع به لغت coronation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coronation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coronation

لغات نزدیک coronation

پیشنهاد بهبود معانی