فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coronation

ˌkɔː- / / ˌkɑː- ˌkɒrəˈneɪʃn

شکل جمع:

coronations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تاج‌گذاری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the coronation of Charles III and Camilla

تاج‌گذاری شاه چارلز سوم و ملکه کامیلا

The coronation of the king was postponed due to unexpected circumstances.

تاج‌گذاری پادشاه به دلیل شرایط غیرمنتظره به تعویق افتاد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Nader Shah's coronation ceremony

مراسم تاج‌گذاری نادرشاه

The crown that was used during the coronation of the queen was one of the most beautiful pieces of jewelry ever created.

تاجی که در تاج‌گذاری ملکه از آن استفاده شد، یکی از زیباترین جواهراتی بود که تاکنون ساخته شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coronation

  1. noun accession
    Synonyms:
    inauguration crowning investiture

ارجاع به لغت coronation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coronation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coronation

لغات نزدیک coronation

پیشنهاد بهبود معانی