گذشتهی ساده:
pretzeledشکل سوم:
pretzeledسومشخص مفرد:
pretzelsشکل جمع:
pretzelsچوبشور، بیسکویت نمکی
Pretzels are the perfect snack to satisfy my cravings.
چوبشور میانوعدهای عالی برای رفع ولع من است.
Pretzels are popular snacks at sports events.
بیسکویتهای نمکی یکی از میانوعدههای محبوب در رویدادهای ورزشی است.
غذا و آشپزی پرتزل (نوعی نان به شکل گره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She couldn't resist grabbing a soft pretzel.
نتوانست در برابر خوردن پرتزل نرم مقاومت کند.
My sister prefers pretzels with cheese dip over plain ones.
خواهر من پرتزل با پنیر دیپ را به پرتزل ساده ترجیح میدهد.
انگلیسی آمریکایی پیچاندن، پیچوتاب دادن، چرخاندن
She attempted to pretzel her hair.
سعی کرد موهایش را بپیچاند.
She pretzeled her body.
به بدنش پیچوتاب داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pretzel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pretzel