گذشتهی ساده:
prevailedشکل سوم:
prevailedسومشخص مفرد:
prevailsوجه وصفی حال:
prevailingچیره شدن، فایق شدن، کامیاب شدن، چربیدن، غالب شدن، مستولی شدن، نائل شدن، موفق شدن، پیروز شدن، تسلط یافتن
to prevail over difficulties
بر مشکلات فایق آمدن
when Mongols prevailed over us
وقتی که مغولان بر ما چیره شدند
Those who work hard shall prevail.
آنانکه سخت کار کنند، کامیاب خواهند شد.
غالب بودن، مسلط بودن، رواج داشتن، باقی ماندن، ادامه یافتن، دوام آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a custom that still prevails among us
رسمی که هنوز میان ما رواج دارد
Love and compassion will prevail in the end.
در نهایت عشق و شفقت باقی خواهد ماند.
قانع کردن، قبولاندن
They finally prevailed on her to sing.
بالأخره او را قانع کردند که آواز بخواند.
He used his charm and charisma to prevail upon his colleagues to support his proposal.
او از جذبه و گیراییاش استفاده کرد تا همکارانش را قانع کند که از طرح پیشنهادی او حمایت کنند.
(انجام عملی را) قبولاندن، قانع کردن، راضی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prevail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prevail