آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ مهر ۱۴۰۴

    Make Out

    ˈmeɪkˈaʊt meɪkaʊt

    گذشته‌ی ساده:

    made out

    شکل سوم:

    made out

    سوم‌شخص مفرد:

    makes out

    وجه وصفی حال:

    making out

    معنی make out | جمله با make out

    phrasal verb B2

    تشخیص دادن، فهمیدن، دیدن، شنیدن، سر درآوردن، متوجه شدن (به‌سختی)

    She spoke so fast that I couldn’t make out a single word.

    آن‌قدر سریع صحبت کرد که نتوانستم حتی یک کلمه را متوجه شوم.

    Through the fog, we could barely make out the shape of the house.

    از میان مه، به‌سختی توانستیم شکل خانه را ببینیم.

    phrasal verb

    پر کردن، نوشتن، تنظیم کردن (چک، کارت، سند رسمی و...)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Please make the application out clearly, using block letters.

    لطفاً فرم درخواست را به‌طور واضح با حروف بزرگ پر کنید.

    The secretary made the invoice out to the company’s main office.

    منشی، فاکتور را به نام دفتر اصلی شرکت تنظیم کرد.

    phrasal verb

    وانمود کردن، تظاهر کردن، جلوه دادن، جا زدن، طور دیگری نشان دادن، معرفی کردن، وانگاشتن (اغلب نادرست)

    He made his trip out to sound more adventurous than it actually was.

    او سفرش را ماجراجویانه‌تر از آنچه واقعاً بود نشان داد.

    The product was made out to be a miracle cure, but it didn’t work.

    این محصول طوری جا زده شد که درمان معجزه‌آساست، اما مؤثر نبود.

    phrasal verb

    از پس کاری برآمدن، پیش رفتن، سر کردن، گذر کردن، خوب عمل کردن، موفق شدن

    She made out well in the negotiations and got exactly what she wanted.

    او در مذاکرات موفق شد و دقیقاً همان چیزی را که می‌خواست به دست آورد.

    He’s making out fine despite all the difficulties.

    باوجود تمام سختی‌ها، خوب سر می‌کند.

    phrasal verb

    عشق بازی کردن، معاشقه کردن، بوسیدن و در آغوش گرفتن

    در انگلیسی بریتانیایی از snog استفاده می‌شود.

    The couple spent the evening making out on the couch.

    آن زوج تمام عصر را درحال بوسیدن و در آغوش گرفتن روی مبل گذراندند.

    They were caught making out behind the school.

    آن‌ها هنگام عشق‌بازی پشت مدرسه دیده شدند.

    phrasal verb

    رابطه‌ی جنسی داشتن، هم‌بستر شدن، آمیزش داشتن، سکس کردن

    He bragged to his friends that he had made out with a famous actress.

    او به دوستانش پز داد که با بازیگری مشهور سکس کرده است.

    She admitted she had made out with her ex-boyfriend last year.

    او اعتراف کرد که سال گذشته با دوست‌پسر سابقش رابطه‌ی جنسی داشته است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد make out

    1. verb see, recognize
      Synonyms:
      notice observe recognize perceive distinguish discover detect discern espy
      Antonyms:
      fail
    1. verb understand
      Synonyms:
      see follow grasp catch recognize realize perceive comprehend gather take in accept judge infer deduce deduct conclude derive work out fathom decipher dig compass collect
      Antonyms:
      misunderstand misconceive
    1. verb get by, succeed
      Synonyms:
      succeed do manage achieve accomplish get along get on do well enough fare do with flourish prosper thrive score endure muddle through
      Antonyms:
      fail

    Idioms

    make a case (or make out a case)

    قویا استدلال کردن، دلیل و برهان آوردن

    سوال‌های رایج make out

    معنی make out به فارسی چی می‌شه؟

    عبارت «make out» در زبان فارسی به معانی مختلفی ترجمه می‌شود.

    عبارت «make out» یکی از اصطلاحات چندمعنایی در زبان انگلیسی است که بسته به زمینه و موقعیت استفاده، معانی متفاوتی دارد. اما یکی از رایج‌ترین معانی آن «توانایی دیدن، شنیدن یا درک چیزی به‌صورت واضح» است. به بیان ساده‌تر، وقتی می‌گوییم «I can’t make out what he’s saying»، منظور این است که «نمی‌توانم بفهمم یا تشخیص دهم او چه می‌گوید». این کاربرد در شرایطی که اطلاعات مبهم، صدای ضعیف یا شرایط نامساعد وجود دارد بسیار متداول است.

    عبارت «make out» علاوه بر معنای درک و فهم، در مکالمات غیررسمی و عامیانه می‌تواند به معنای «بوسیدن و معاشقه کردن» نیز به‌کار رود. برای مثال، وقتی کسی می‌گوید «They were making out»، منظور این است که آن‌ها ارتباط عاطفی نزدیکی داشتند. این کاربرد بیشتر در محاوره‌های روزمره، فیلم‌ها و گفتگوهای غیررسمی شنیده می‌شود و بار معنایی عاشقانه یا جنسی دارد.

    در برخی موارد دیگر، «make out» به معنی «موفق شدن در انجام کاری» یا «رسیدن به نتیجه‌ای» هم استفاده می‌شود؛ مثلاً «?How did you make out on your exam» یعنی «امتحانت چطور شد؟» یا «تو در امتحانت موفق بودی؟». این کاربرد در مکالمات دوستانه و غیررسمی رایج است و بیانگر نتیجه‌ی یک تلاش یا وضعیت کلی است.

    در حوزه‌های حقوقی یا مالی نیز ممکن است «make out» معنایی تخصصی‌تر داشته باشد، مانند «تنظیم کردن یک سند رسمی» یا «نوشتن چک»، اما این کاربردها کمتر در زبان روزمره شنیده می‌شوند. به عنوان مثال، جمله‌ی «He made out a check for $500» یعنی «او یک چک به مبلغ ۵۰۰ دلار نوشت».

    «make out» نمونه‌ای از عبارات چندکاره (phrasal verbs) در زبان انگلیسی است که یادگیری آن‌ها مستلزم توجه به زمینه‌ی استفاده است. توانایی تشخیص معنی دقیق این عبارت در موقعیت‌های مختلف، نقش مهمی در تسلط بر زبان انگلیسی و درک گفتار و نوشتار دارد. هنگام مواجهه با «make out» باید به بافت جمله، لحن گوینده و شرایط توجه کرد تا معنی درست برداشت شود.

    ارجاع به لغت make out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «make out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/make out

    لغات نزدیک make out

    • - make oneself scarce
    • - make or break
    • - make out
    • - make out of
    • - make over
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.