تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رسیدگی کردن، بررسی کردن، اقدام کردن، ترتیب (چیزی را) دادن
توجه کردن (از)، پاییدن، رسیدگی کردن
بازرسی کردن، تفتیش کردن
فهمیدن، پی بردن، دریافتن
بدرقه کردن
وادار به فرار کردن
شکست دادن، مغلوب کردن (دشمن و حریف و غیره)
بدرقه کردن
تا پایان ادامه دادن
(به ماهیت چیزی یا کسی) پی بردن
تا پایان ادامه دادن، به انجام رساندن
رسیدگی کردن
تا آنجایی که من میبینم، به عقیدهی من، بهنظر من
لوچ بودن، چپ چشم بودن، همهچیز را دوتا دیدن
مناسب پنداشتن، سزاوار دانستن
چون، به خاطر اینکه، نظر به اینکه
ارزش دیدن داشتن
(عامیانه) خدانگهدار، خداحافظ، به امید دیدار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «see» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/see