گذشتهی ساده:
ascertainedشکل سوم:
ascertainedسومشخص مفرد:
ascertainsوجه وصفی حال:
ascertainingمعلوم کردن، ثابت کردن، معین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wanted to ascertain his claim.
میخواستم ادعای او را بهطور مسلم معلوم کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ascertain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascertain