گذشتهی ساده:
verifiedشکل سوم:
verifiedسومشخص مفرد:
verifiesوجه وصفی حال:
verifyingتصدیق کردن، تأیید کردن، به ثبوت رساندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Witnesses verified his claim.
شهود ادعای او را تأیید کردند.
to verify the authenticity of a document
اصالت یک سند را به ثبوت رساندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «verify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/verify