فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Authenticate

ɑːˈθent̬əkeɪt ɔːˈθentɪkeɪt

گذشته‌ی ساده:

authenticated

شکل سوم:

authenticated

سوم‌شخص مفرد:

authenticates

وجه وصفی حال:

authenticating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

تصدیق کردن، تأیید کردن، صحه گذاشتن بر، موثق دانستن (هویت و سند و امضا و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The Fast Dictionary asks its users to authenticate their email addresses by clicking on a verification link sent to their inbox.

فست‌دیکشنری از کاربران خود می‌خواهد تا با کلیک روی لینک صحت‌سنجی ارسال‌شده به قسمت ورودی ایمیل، آدرس ایمیل خود را تأیید کنند.

The security system required me to authenticate my password before granting me access to my personal files.

سیستم امنیتی من را ملزم می‌کرد تا پیش از اینکه اجازه‌ی دسترسی به فایل‌های شخصی‌ام را به من بدهد، رمز عبورم را تصدیق کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد authenticate

  1. verb establish as real, genuine
    Synonyms:
    prove verify confirm establish validate certify warrant authorize justify substantiate attest corroborate endorse guarantee bear out accredit vouch

لغات هم‌خانواده authenticate

  • verb - transitive
    authenticate

ارجاع به لغت authenticate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «authenticate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/authenticate

لغات نزدیک authenticate

پیشنهاد بهبود معانی