گذشتهی ساده:
authenticatedشکل سوم:
authenticatedسومشخص مفرد:
authenticatesوجه وصفی حال:
authenticatingتصدیق کردن، تأیید کردن، صحه گذاشتن بر، موثق دانستن (هویت و سند و امضا و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Fast Dictionary asks its users to authenticate their email addresses by clicking on a verification link sent to their inbox.
فستدیکشنری از کاربران خود میخواهد تا با کلیک روی لینک صحتسنجی ارسالشده به قسمت ورودی ایمیل، آدرس ایمیل خود را تأیید کنند.
The security system required me to authenticate my password before granting me access to my personal files.
سیستم امنیتی من را ملزم میکرد تا پیش از اینکه اجازهی دسترسی به فایلهای شخصیام را به من بدهد، رمز عبورم را تصدیق کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «authenticate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/authenticate