گذشتهی ساده:
authorizedشکل سوم:
authorizedسومشخص مفرد:
authorizesوجه وصفی حال:
authorizingاجازه دادن، اختیار دادن، تصویب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The attack had been authorized by the president.
حمله توسط رئیسجمهور مورد تصویب قرار گرفته بود.
Who authorized you to ...?
کی به شما اجازه داد که ...؟
He is not authorized to spend the budget as he pleases.
او حق ندارد بودجه را به میل خود خرج بکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «authorize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/authorize