با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Authorize

ˈɑːθəraɪz ˈɔːθəraɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    authorized
  • شکل سوم:

    authorized
  • سوم‌شخص مفرد:

    authorizes
  • وجه وصفی حال:

    authorizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
اجازه دادن، اختیار دادن، تصویب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The attack had been authorized by the president.
- حمله توسط رئیس‌جمهور مورد تصویب قرار گرفته بود.
- Who authorized you to ...?
- کی به شما اجازه داد که ...؟
- He is not authorized to spend the budget as he pleases.
- او حق ندارد بودجه را به میل خود خرج بکند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد authorize

  1. verb give power or control
    Synonyms: accredit, bless, commission, empower, enable, entitle, give authority, give the go-ahead, give the green light, give the word, invest, license, okay, rubber-stamp, say the word, vest
    Antonyms: deny, reject
  2. verb permit, allow
    Synonyms: affirm, approve, confirm, countenance, endorse, give leave, let, license, qualify, ratify, sanction, suffer, tolerate, warrant
    Antonyms: deny, disallow, reject

لغات هم‌خانواده authorize

ارجاع به لغت authorize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «authorize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/authorize

لغات نزدیک authorize

پیشنهاد بهبود معانی