گذشتهی ساده:
endorsedشکل سوم:
endorsedسومشخص مفرد:
endorsesوجه وصفی حال:
endorsingپشتنویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن، امضا کردن، صحه گذاردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before you cash a check you have to endorse it.
پیش از نقد کردن چک باید پشت آن را امضا بکنی.
He officially endorsed the labour party candidate.
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسماً اعلام کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «endorse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/endorse