گذشتهی ساده:
confirmedشکل سوم:
confirmedسومشخص مفرد:
confirmsوجه وصفی حال:
confirmingتأیید کردن، تصدیق کردن، تثبیت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My suspicion was confirmed.
سوء ظن من درست در آمد.
He confirmed the rumors about his resignation.
او شایعات مربوط به استعفای خود را تأیید کرد.
You must confirm your reservation forty-eight hours before your flight.
باید چهل و هشت ساعت قبل از پرواز پیشگزین (رزرواسیون) خود را تأیید کنید.
The parliament confirmed his appointment.
مجلس انتصاب او را تصویب کرد.
They looked around to confirm that they were alone.
آنها به اطراف نگاه کردند تا مطمئن شوند که تنها هستند.
He was confirmed in a small Catholic church.
او در یک کلیسای کوچک کاتولیک به عضویت در آمد.
What you said confirms me in my view that he should not be hired.
آنچه که شما گفتید نظر مرا در مورد عدم استخدام او استوارتر میکند.
Confirm your name, please.
لطفاً نامتان را وارد کنید.
confirm someone in his (or) her opinion
کسی را در عقیده (و غیرهی) خود تقویت و تأیید کردن
موقعیت خود را استوارتر (یا تحکیم) کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confirm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confirm