Underpin

ˌʌndərˈpɪn ˌʌndəˈpɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
پی‌بندی کردن، پی‌سنگی در زیر دیوار قرار دادن، پشتیبانی یا تأیید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد underpin

  1. verb to provide a basis for
    Synonyms:
    base establish support ground build found rest predicate root corroborate bear out

ارجاع به لغت underpin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underpin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/underpin

لغات نزدیک underpin

پیشنهاد بهبود معانی