ساختن، بنا کردن، درست کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a man of strong build
مردی با هیکل نیرومند
a stocky build
قد و قوارهی خپله
the build of a ship
ساختمان یک کشتی
to build a house
خانه ساختن
Their nests are built of straw.
لانههای آنها از کاه ساخته شده است.
They built many roads and dams.
آنها راهها و سدهای زیادی ساختند.
to build a case on the basis of scattered evidence
ادعایی را بر مبنای شواهد و مدارک پراکنده تدوین کردن
to build up good will among neighboring nations
حسن نیت ملل همجوار را تقویت کردن
in order to build a more democratic society
برای ساختن اجتماعی دمکراتیک (مردمی) تر
He builds houses.
او خانه میسازد (کارش خانهسازی است).
Put your money in the bank and let the interest build.
پولت را در بانک بگذار و بگذار بهرهی آن انباشته شود.
The bookcase was built into the wall.
جا کتابی را در داخل دیوار ساخته بودند.
the inequalities built into that country's tax system
نابرابریهای موجود در نظام مالیاتی آن کشور
an economy built on oil
اقتصادی که بر پایهی نفت بنا شده است
to build up a product by advertising
از راه آگهی فرآوردهای را دلپسندتر کردن
They built up these lands two years ago.
در این زمینها دو سال پیش ساختمانسازی کردند.
The officer tried to build up the soldiers' morale.
افسر کوشید روحیهی سربازان را بالا ببرد.
to build up one's stamp collection
مجموعهی تمبر خود را بزرگتر کردن
متکی بودن بر، ناشی شدن از
رشد دادن، توسعه دادن، گسترش دادن
( سلامتی یا قدرت و اعتبار) تقویت کردن، ترقی دادن، ترویج کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «build» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/build