آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Build

    bɪld bɪld

    گذشته‌ی ساده:

    built

    شکل سوم:

    built

    سوم‌شخص مفرد:

    builds

    وجه وصفی حال:

    building

    شکل جمع:

    builds

    معنی build | جمله با build

    noun verb - transitive verb - intransitive adverb A2

    ساختن، بنا کردن، درست کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    a man of strong build

    مردی با هیکل نیرومند

    a stocky build

    قد و قواره‌ی خپله

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the build of a ship

    ساختمان یک کشتی

    to build a house

    خانه ساختن

    Their nests are built of straw.

    لانه‌های آن‌ها از کاه ساخته شده است.

    They built many roads and dams.

    آن‌ها راهها و سدهای زیادی ساختند.

    to build a case on the basis of scattered evidence

    ادعایی را بر مبنای شواهد و مدارک پراکنده تدوین کردن

    to build up good will among neighboring nations

    حسن نیت ملل هم‌جوار را تقویت کردن

    in order to build a more democratic society

    برای ساختن اجتماعی دمکراتیک (مردمی) تر

    He builds houses.

    او خانه می‌سازد (کارش خانه‌سازی است).

    Put your money in the bank and let the interest build.

    پولت را در بانک بگذار و بگذار بهره‌ی آن انباشته شود.

    The bookcase was built into the wall.

    جا کتابی را در داخل دیوار ساخته بودند.

    the inequalities built into that country's tax system

    نابرابری‌های موجود در نظام مالیاتی آن کشور

    an economy built on oil

    اقتصادی که بر پایه‌ی نفت بنا شده است

    to build up a product by advertising

    از راه آگهی فرآورده‌ای را دلپسندتر کردن

    They built up these lands two years ago.

    در این زمین‌ها دو سال پیش ساختمان‌سازی کردند.

    The officer tried to build up the soldiers' morale.

    افسر کوشید روحیه‌ی سربازان را بالا ببرد.

    to build up one's stamp collection

    مجموعه‌ی تمبر خود را بزرگتر کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد build

    1. noun physical structure, form
      Synonyms:
      shape body figure form frame physique constitution conformation habitus habit
      Antonyms:
      mind
    1. verb construct structure
      Synonyms:
      make form produce assemble put together fabricate fashion erect construct raise set up frame compose manufacture engineer model fit together evolve compile contrive rear forge synthesize sculpture reconstruct prefabricate cast carpenter throw together throw up superstruct knock together jerry-build bring about
      Antonyms:
      destroy demolish ruin take down knock down dismantle raze
    1. verb initiate, found
      Synonyms:
      start begin establish institute originate set up formulate found inaugurate constitute base
      Antonyms:
      destroy ruin overthrow overturn
    1. verb increase, accelerate
      Synonyms:
      increase expand extend enlarge multiply amplify augment strengthen develop intensify improve heighten boost compound escalate magnify swell wax aggrandize
      Antonyms:
      decrease decelerate destroy ruin

    Phrasal verbs

    build into

    1- در درون چیزی قرار دادن یا تعبیه کردن

    2- بخشی از چیزی بودن یا کردن

    build on

    متکی بودن بر، ناشی شدن از

    build up

    رشد دادن، توسعه دادن، گسترش دادن

    ( سلامتی یا قدرت و اعتبار) تقویت کردن، ترقی دادن، ترویج کردن

    لغات هم‌خانواده build

    • noun
      build, builder, building
    • adjective
      built
    • verb - transitive
      build, rebuild

    سوال‌های رایج build

    گذشته‌ی ساده build چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده build در زبان انگلیسی built است.

    شکل سوم build چی میشه؟

    شکل سوم build در زبان انگلیسی built است.

    شکل جمع build چی میشه؟

    شکل جمع build در زبان انگلیسی builds است.

    وجه وصفی حال build چی میشه؟

    وجه وصفی حال build در زبان انگلیسی building است.

    سوم‌شخص مفرد build چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد build در زبان انگلیسی builds است.

    ارجاع به لغت build

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «build» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/build

    لغات نزدیک build

    • - buhl
    • - buhrstone
    • - build
    • - build brand awareness
    • - build castles in the air
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.