با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Built

bɪlt bɪlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    build
  • شکل سوم:

    built
  • سوم‌شخص مفرد:

    builds
  • وجه وصفی حال:

    building

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
زمان گذشته ساده و قسمت سوم فعل Build

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The engineer built a bridge that connected two cities.
- مهندس پلی ساخت که دو شهر را به هم متصل می‌کرد.
- She built a successful career in finance from scratch.
- او یک حرفه‌ی موفق در امور مالی از ابتدا ایجاد کرد.
- The new apartment complex was built quickly.
- مجتمع آپارتمانی جدید به‌سرعت ساخته شد.
adjective
ساخته‌شده، خوش‌هیکل، ورزیده، خوش‌ترکیب
- Her built body contours were a testament to her regular gym schedule and disciplined diet.
- برجستگی‌های بدن ورزیده‌ی او گواهی بر برنامه‌ی باقاعده‌ی باشگاه و رژیم غذایی منظمش بود.
- She was known not just for her acting skills, but also for her impressively built physique.
- او نه‌تنها به‌خاطر مهارت‌های بازیگری‌اش، بلکه به‌خاطر هیکل ساخته‌شده‌اش معروف بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد built

  1. adjective erected
    Synonyms: constructed, fabricated, manufactured, made, put together, produced, assembled, completed, finished, created
  2. adjective buxom
    Synonyms: well-proportioned, shapely, stacked, ample, busty, full-figured, voluptuous, well-rounded
    Antonyms: flat, skinny
  3. adjective muscular
    Synonyms: athletic, beefy, brawny, powerful, pumped up, stout, sturdy, strapping, strong
    Antonyms: puny, weak

لغات هم‌خانواده built

ارجاع به لغت built

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «built» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/built

لغات نزدیک built

پیشنهاد بهبود معانی