امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Powerful

ˈpaʊərfl ˈpaʊəfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more powerful
  • صفت عالی:

    most powerful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
نیرومند، مقتدر، قدرتمند، قوی، زورمند، پرتوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- our powerful army
- ارتش نیرومند ما
- a powerful wrestler
- کشتی‌گیر نیرومند
- He delivered a powerful blow to his opponent's chin.
- ضربه‌ی محکمی بر چانه‌ی حریف خود زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد powerful

  1. adjective strong, effective
    Synonyms:
    able all-powerful almighty authoritarian authoritative capable cogent commanding compelling competent controlling convincing dominant dynamic effectual efficacious energetic forceful forcible impressive in control influential in the saddle mighty omnipotent overruling paramount persuasive potent preeminent prevailing puissant robust ruling sovereign stalwart strapping strengthy sturdy supreme telling upper hand vigorous weighty wicked wieldy
    Antonyms:
    impotent incapable ineffective unable weak

لغات هم‌خانواده powerful

ارجاع به لغت powerful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «powerful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/powerful

لغات نزدیک powerful

پیشنهاد بهبود معانی