عاجز، ناتوان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The injured athlete was unable to compete in the championship game.
ورزشکار مصدوم قادر به رقابت در مسابقهی قهرمانی نبود (ناتوان بود).
My father was unable to walk.
پدرم قادر به راه رفتن نبود (در راه رفتن ناتوان بود).
We are unable to guarantee the timely payment of the installments.
ما نمیتوانیم (عاجز هستیم) پرداخت به موقع اقساط را تضمین کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unable