سومشخص مفرد:
qualifiesوجه وصفی حال:
qualifyingصفت تفضیلی:
more qualifiedصفت عالی:
most qualifiedشایسته، قابل، دارای شرایط لازم، مشروط، سزنده، واجد شرایط، صلاحیتدار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A first-year medical student is not qualified to perform a surgical operation.
دانشجوی سال اول پزشکی صلاحیت انجام عمل جراحی را ندارد.
a qualified consent
رضایت مشروط
coffee qualified with cognac
قهوهای که در آن کنیاک ریختهاند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «qualified» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/qualified