سومشخص مفرد:
boundsوجه وصفی حال:
boundingریاضی کراندار، محدود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The function remained bounded, never exceeding its maximum value.
تابع محدود باقی ماند و هرگز از حداکثر مقدار خود تجاوز نکرد.
The bounded set of numbers was easy to analyze for statistical purposes.
تجزیهوتحلیل مجموعهاعداد کراندار برای اهداف آماری آسان بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bounded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bounded