صفت تفضیلی:
more restrictedصفت عالی:
most restrictedمحدود
Membership is restricted to adults.
عضویت محدود به بزرگسالان است.
The restricted diet allowed her to eat only specific types of foods.
رژیم غذایی محدود به او امکان میداد فقط انواع خاصی از غذاها را بخورد.
ممنوعه (منطقه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldiers patrolled the restricted area day and night.
سربازان شبانهروز در منطقهی ممنوعه گشت میزدند.
Only authorized personnel are allowed in the restricted area.
فقط پرسنل مجاز مجاز به حضور در منطقهی ممنوعه هستند.
محرمانه، سری (سند و غیره)
A restricted document was found in the old archive room at the library.
یک سند محرمانه در اتاق بایگانی قدیمی کتابخانه پیدا شد.
The restricted document requires special authorization for access.
دسترسی به این سند سری به مجوز خاصی نیاز دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «restricted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restricted