امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inhibited

ɪnˈhɪbɪtɪd ɪnˈhɪbɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    inhibits
  • وجه وصفی حال:

    inhibiting

معنی

adjective
(روانشناسی) کم‌رو، خوددار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhibited

  1. adjective shy
    Synonyms:
    bottled up cold constrained frustrated guarded hung up passionless repressed reserved reticent self-conscious subdued undemonstrative unresponsive uptight withdrawn
    Antonyms:
    aggressive bold forward immodest self-confident

لغات هم‌خانواده inhibited

  • adjective
    inhibited

ارجاع به لغت inhibited

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhibited» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhibited

لغات نزدیک inhibited

پیشنهاد بهبود معانی