Unresponsive

ˌʌnrɪˈspɑːnsɪv ˌunrɪˈspɒnsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی‌توجه، بدون‌احتیاط، بی‌مسئولیت، بی‌علاقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unresponsive

  1. adjective Lacking responsiveness or alertness
    Synonyms: benumbed, dull, insensible, insensitive, numb, stuporous, torpid, wooden
  2. adjective Without emotion or interest
    Synonyms: apathetic, detached, impassive, incurious, indifferent, insensible, lethargic, listless, phlegmatic, stolid, unconcerned, uninterested
  3. adjective Deficient in or lacking sexual desire
    Synonyms: cold, frigid, ardorless, cool, inhibited, insensitive, passive, passionless, unemotional, unfeeling
    Antonyms: responsive

ارجاع به لغت unresponsive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unresponsive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unresponsive

لغات نزدیک unresponsive

پیشنهاد بهبود معانی