امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wooden

ˈwʊdn ˈwʊdn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more wooden
  • صفت عالی:

    most wooden

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
چوبی، از چوب ساخته شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a wooden box
- جعبه‌ی چوبی
adjective
خشن، شق، راست، سیخ، خشک
- a wooden and inflexible foreign policy
- سیاست خارجی خشک و انعطاف‌ناپذیر
- a wooden smile
- لبخندی بی‌روح
- His writing style is wooden and boring.
- سبک نگارش او خشک و ملال‌آور است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wooden

  1. adjective made of timber
    Synonyms:
    board clapboard frame ligneous log peg plant slab timber timbered woody
  1. adjective stiff, inflexible
    Synonyms:
    awkward bumbling clumsy gauche gawky graceless heavy heavy-handed inelegant inept maladroit obstinate ponderous rigid stilted unbending ungainly ungraceful unhandy unyielding weighty
    Antonyms:
    bending flexible pliable

لغات هم‌خانواده wooden

ارجاع به لغت wooden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wooden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wooden

لغات نزدیک wooden

پیشنهاد بهبود معانی