آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ آذر ۱۴۰۳

    Wood

    wʊd wʊd

    شکل جمع:

    woods

    معنی wood | جمله با wood

    noun countable uncountable A2

    چوب

    wood, چوب
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    The table was made of sturdy oak wood.

    میز از چوب بلوط محکم ساخته شده بود.

    The carpenter used a sturdy piece of wood to build a bookshelf.

    نجار از یک تکه‌چوب محکم برای ساختن قفسه‌ی کتاب استفاده کرد.

    noun countable

    ورزش چوب (گلف)

    wood, چوب (گلف)
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The golfer selected his favorite wood for the upcoming tournament.

    گلف‌باز برای مسابقات پیش‌رو چوب محبوبش را انتخاب کرد.

    The wood made a satisfying sound as it made contact with the golf ball.

    چوب هنگام تماس با توپ گلف صدای لذت‌بخشی تولید می‌کرد.

    noun countable

    درختزار (منطقه‌ای از زمین پوشیده از درختان انبوه) (اغلب به‌صورت جمع می‌آید)

    wood, درختزار (منطقه‌ای از زمین پوشیده از درختان انبوه) (اغلب به‌صورت جمع می‌آید)

    He likes hunting in the woods.

    او دوست دارد در درختزار شکار کند.

    It's easy to get lost in the vast woods.

    گم شدن در درختزار انبوه آسان است.

    adjective

    چوبی، ساخته‌شده از چوب

    wood paneling for the walls

    قاب چوبی برای دیوارها

    the wooden beams

    تیرهای ساخته‌شده از چوب

    noun countable

    هیزم

    I gathered wood for the bonfire.

    برای آتش بزرگ هیزم جمع کردم.

    wood for the fireplace

    هیزم برای شومینه

    noun countable

    الوار

    The kitchen cabinets were made from sturdy oak wood.

    کابینت‌های آشپزخانه از الوار بلوط محکم ساخته شده بودند.

    The log cabin was constructed out of wood.

    کابین چوبی از الوار ساخته شده بود.

    noun countable

    بشکه (چوبی) (برای نگهداری نوشیدنی‌های الکلی)

    The brewery used large woods for the beer.

    کارخانه‌ی آبجوسازی از بشکه‌های بزرگ برای نگهداری آبجو استفاده می‌کرد.

    The winemaker stored the wine in the wood.

    شراب‌ساز شراب را در بشکه نگه می‌داشت.

    adjective

    مناسب چوب، ویژه‌ی چوب (برای برش یا کار با چوب)

    I need to buy some wood glue for this project.

    برای این پروژه باید مقداری چسب چوب بخرم.

    I could hear the sound of a wood saw buzzing in the distance.

    صدای زرزر اره‌ی چوبی را از دور می‌شنیدم.

    verb - intransitive

    هیزم جمع کردن، الوار جمع کردن

    They decided to wood for the fire before nightfall.

    تصمیم گرفتند پیش از شب برای آتش هیزم جمع کنند.

    He woods for the construction project.

    او برای پروژه‌ی ساخت‌وساز الوار جمع می‌کند.

    verb - transitive

    با درخت پوشاندن، درخت‌کاری کردن

    He decided to wood the entire backyard.

    او تصمیم گرفت کل حیاط خلوت را با درخت بپوشاند.

    The city's park was wooded many years ago.

    پارک شهر سال‌ها پیش درخت‌کاری شده بود.

    adjective

    قدیمی دیوانه (به‌شدت) (ناشی از عصبانیت)

    She gets wood every time someone interrupts her while she's talking.

    هر بار که حین صحبت یکی حرفش را قطع می‌کند، دیوانه می‌شود.

    I've never seen him so wood before.

    تا حالا این‌قدر دیوونه ندیده بودمش.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wood

    1. noun forest
      Synonyms:
      woods woodland timber trees grove timberland thicket weald copse

    Collocations

    woodworm, n.

    کرم چوب

    chop wood

    هیزم شکستن، چوب خرد کردن

    Idioms

    out of the woods

    از خطر جسته، رها از گرفتاری یا بحران

    saw wood

    (آمریکا - عامیانه) 1- خوابیدن 2- خرخر کردن

    sometimes one can't see the wood for the trees

    گهگاه درخت‌ها نمی‌گذارند آدم جنگل را ببیند

    لغات هم‌خانواده wood

    • noun
      wood, woodenness
    • adjective
      wooded, wooden, woody
    • adverb
      woodenly

    سوال‌های رایج wood

    معنی wood به فارسی چی میشه؟

    چوب (Wood) یکی از مواد طبیعی و بسیار مهم در زندگی انسان‌هاست که از درختان و سایر گیاهان چوبی به دست می‌آید. این ماده به دلیل ویژگی‌ها و خواص منحصر به فردش، در صنایع مختلف و همچنین در زندگی روزمره کاربردهای فراوانی دارد. در ادامه به توضیح معانی و نکات جالب درباره چوب خواهیم پرداخت.

    معانی چوب

    1. تعریف عمومی: چوب به ماده‌ای اطلاق می‌شود که از ساقه و شاخه‌های درختان و درختچه‌ها به دست می‌آید. این ماده معمولاً شامل بخش‌های داخلی (هسته) و خارجی (پوست) درخت است.

    2. کاربرد در صنایع: چوب به عنوان یکی از اصلی‌ترین مواد اولیه در صنایع مختلف شناخته می‌شود. از چوب برای ساخت مبلمان، دکوراسیون داخلی، کفپوش، کاغذ، و حتی در صنعت ساخت و ساز استفاده می‌شود.

    3. منبع انرژی: چوب به عنوان یک منبع انرژی تجدیدپذیر شناخته می‌شود. استفاده از چوب برای تولید سوخت، به ویژه در مناطق روستایی، یک روش سنتی و پایدار است.

    نکات جالب درباره چوب

    1. پایداری و تجدیدپذیری: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های چوب، قابلیت تجدیدپذیری آن است. با کاشت درختان جدید، می‌توان منابع چوبی را به طور پایدار حفظ کرد.

    2. تنوع رنگ و بافت: چوب انواع مختلفی دارد که هر کدام دارای رنگ و بافت خاص خود هستند. برای مثال، چوب درخت گردو تیره و زیباست، در حالی که چوب درخت کاج روشن و نرم است.

    3. عایق حرارتی: چوب به عنوان یک عایق حرارتی طبیعی شناخته می‌شود. این ویژگی باعث می‌شود که در ساختمان‌ها از چوب برای کاهش مصرف انرژی استفاده شود.

    4. قابلیت کار با دست: چوب به راحتی قابل برش، شکل‌دهی و کار کردن است. این ویژگی آن را به ماده‌ای محبوب در صنایع دستی و هنری تبدیل کرده است.

    5. بسیاری از خواص فیزیکی: چوب دارای خواص فیزیکی خاصی است؛ به عنوان مثال، نسبت به وزن خود بسیار مقاوم و محکم است. برخی از انواع چوب‌ها مانند چوب ساج و چوب بلوط مقاومت بالایی در برابر رطوبت و آسیب دارند.

    6. تأثیرات زیست‌محیطی: قطع بی‌رویه درختان می‌تواند تأثیرات منفی بر محیط زیست داشته باشد. حفظ جنگل‌ها و استفاده پایدار از چوب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

    7. استفاده در هنر: چوب از دیرباز در هنر و صنایع دستی به کار رفته است. مجسمه‌سازی، ساخت سازهای موسیقی، و هنرهای چوبی از جمله نمونه‌های هنری هستند که با استفاده از چوب ایجاد می‌شوند.

    شکل جمع wood چی میشه؟

    شکل جمع wood در زبان انگلیسی woods است.

    ارجاع به لغت wood

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wood

    لغات نزدیک wood

    • - wonted
    • - woo
    • - wood
    • - wood alcohol
    • - wood anemone
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.