فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wood

wʊd wʊd

شکل جمع:

woods

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2

چوب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

The table was made of sturdy oak wood.

میز از چوب بلوط محکم ساخته شده بود.

The carpenter used a sturdy piece of wood to build a bookshelf.

نجار از یک تکه‌چوب محکم برای ساختن قفسه‌ی کتاب استفاده کرد.

noun countable

ورزش چوب (گلف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The golfer selected his favorite wood for the upcoming tournament.

گلف‌باز برای مسابقات پیش‌رو چوب محبوبش را انتخاب کرد.

The wood made a satisfying sound as it made contact with the golf ball.

چوب هنگام تماس با توپ گلف صدای لذت‌بخشی تولید می‌کرد.

noun countable

درختزار (منطقه‌ای از زمین پوشیده از درختان انبوه) (اغلب به‌صورت جمع می‌آید)

He likes hunting in the woods.

او دوست دارد در درختزار شکار کند.

It's easy to get lost in the vast woods.

گم شدن در درختزار انبوه آسان است.

adjective

چوبی، ساخته‌شده از چوب

wood paneling for the walls

قاب چوبی برای دیوارها

the wooden beams

تیرهای ساخته‌شده از چوب

noun countable

هیزم

I gathered wood for the bonfire.

برای آتش بزرگ هیزم جمع کردم.

wood for the fireplace

هیزم برای شومینه

noun countable

الوار

The kitchen cabinets were made from sturdy oak wood.

کابینت‌های آشپزخانه از الوار بلوط محکم ساخته شده بودند.

The log cabin was constructed out of wood.

کابین چوبی از الوار ساخته شده بود.

noun countable

بشکه (چوبی) (برای نگهداری نوشیدنی‌های الکلی)

The brewery used large woods for the beer.

کارخانه‌ی آبجوسازی از بشکه‌های بزرگ برای نگهداری آبجو استفاده می‌کرد.

The winemaker stored the wine in the wood.

شراب‌ساز شراب را در بشکه نگه می‌داشت.

adjective

مناسب چوب، ویژه‌ی چوب (برای برش یا کار با چوب)

I need to buy some wood glue for this project.

برای این پروژه باید مقداری چسب چوب بخرم.

I could hear the sound of a wood saw buzzing in the distance.

صدای زرزر اره‌ی چوبی را از دور می‌شنیدم.

verb - intransitive

هیزم جمع کردن، الوار جمع کردن

They decided to wood for the fire before nightfall.

تصمیم گرفتند پیش از شب برای آتش هیزم جمع کنند.

He woods for the construction project.

او برای پروژه‌ی ساخت‌وساز الوار جمع می‌کند.

verb - transitive

با درخت پوشاندن، درخت‌کاری کردن

He decided to wood the entire backyard.

او تصمیم گرفت کل حیاط خلوت را با درخت بپوشاند.

The city's park was wooded many years ago.

پارک شهر سال‌ها پیش درخت‌کاری شده بود.

adjective

قدیمی دیوانه (به‌شدت) (ناشی از عصبانیت)

She gets wood every time someone interrupts her while she's talking.

هر بار که حین صحبت یکی حرفش را قطع می‌کند، دیوانه می‌شود.

I've never seen him so wood before.

تا حالا این‌قدر دیوونه ندیده بودمش.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wood

  1. noun forest
    Synonyms:
    woods woodland timber trees grove timberland thicket weald copse

Collocations

woodworm, n.

کرم چوب

chop wood

هیزم شکستن، چوب خرد کردن

Idioms

out of the woods

از خطر جسته، رها از گرفتاری یا بحران

saw wood

(آمریکا - عامیانه) 1- خوابیدن 2- خرخر کردن

sometimes one can't see the wood for the trees

گهگاه درخت‌ها نمی‌گذارند آدم جنگل را ببیند

لغات هم‌خانواده wood

سوال‌های رایج wood

معنی wood به فارسی چی میشه؟

چوب (Wood) یکی از مواد طبیعی و بسیار مهم در زندگی انسان‌هاست که از درختان و سایر گیاهان چوبی به دست می‌آید. این ماده به دلیل ویژگی‌ها و خواص منحصر به فردش، در صنایع مختلف و همچنین در زندگی روزمره کاربردهای فراوانی دارد. در ادامه به توضیح معانی و نکات جالب درباره چوب خواهیم پرداخت.

معانی چوب

1. تعریف عمومی: چوب به ماده‌ای اطلاق می‌شود که از ساقه و شاخه‌های درختان و درختچه‌ها به دست می‌آید. این ماده معمولاً شامل بخش‌های داخلی (هسته) و خارجی (پوست) درخت است.

2. کاربرد در صنایع: چوب به عنوان یکی از اصلی‌ترین مواد اولیه در صنایع مختلف شناخته می‌شود. از چوب برای ساخت مبلمان، دکوراسیون داخلی، کفپوش، کاغذ، و حتی در صنعت ساخت و ساز استفاده می‌شود.

3. منبع انرژی: چوب به عنوان یک منبع انرژی تجدیدپذیر شناخته می‌شود. استفاده از چوب برای تولید سوخت، به ویژه در مناطق روستایی، یک روش سنتی و پایدار است.

نکات جالب درباره چوب

1. پایداری و تجدیدپذیری: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های چوب، قابلیت تجدیدپذیری آن است. با کاشت درختان جدید، می‌توان منابع چوبی را به طور پایدار حفظ کرد.

2. تنوع رنگ و بافت: چوب انواع مختلفی دارد که هر کدام دارای رنگ و بافت خاص خود هستند. برای مثال، چوب درخت گردو تیره و زیباست، در حالی که چوب درخت کاج روشن و نرم است.

3. عایق حرارتی: چوب به عنوان یک عایق حرارتی طبیعی شناخته می‌شود. این ویژگی باعث می‌شود که در ساختمان‌ها از چوب برای کاهش مصرف انرژی استفاده شود.

4. قابلیت کار با دست: چوب به راحتی قابل برش، شکل‌دهی و کار کردن است. این ویژگی آن را به ماده‌ای محبوب در صنایع دستی و هنری تبدیل کرده است.

5. بسیاری از خواص فیزیکی: چوب دارای خواص فیزیکی خاصی است؛ به عنوان مثال، نسبت به وزن خود بسیار مقاوم و محکم است. برخی از انواع چوب‌ها مانند چوب ساج و چوب بلوط مقاومت بالایی در برابر رطوبت و آسیب دارند.

6. تأثیرات زیست‌محیطی: قطع بی‌رویه درختان می‌تواند تأثیرات منفی بر محیط زیست داشته باشد. حفظ جنگل‌ها و استفاده پایدار از چوب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

7. استفاده در هنر: چوب از دیرباز در هنر و صنایع دستی به کار رفته است. مجسمه‌سازی، ساخت سازهای موسیقی، و هنرهای چوبی از جمله نمونه‌های هنری هستند که با استفاده از چوب ایجاد می‌شوند.

ارجاع به لغت wood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wood

لغات نزدیک wood

پیشنهاد بهبود معانی