آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ آذر ۱۴۰۳

    Plant

    plænt plɑːnt

    گذشته‌ی ساده:

    planted

    شکل سوم:

    planted

    سوم‌شخص مفرد:

    plants

    وجه وصفی حال:

    planting

    شکل جمع:

    plants

    معنی plant | جمله با plant

    noun countable A1

    گیاه، رستنی، نبات، (صفت‌گونه) گیاهی، مربوط به گیاهان، مربوط به نباتات

    plant, گیاه، رستنی، نبات، (صفت‌گونه) گیاهی، مربوط به گیاهان، مربوط به نباتات
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Plants need water.

    گیاهان به آب نیاز دارند.

    plant biology

    زیست‌شناسی گیاهی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    wild plants

    گیاهان وحشی

    houseplant

    گیاه خانگی

    noun uncountable

    ماشین‌آلات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The factory had a large plant that could manufacture car parts at a rapid pace.

    این کارخانه ماشین‌آلات جامعی داشت که می‌توانست قطعات خودرو را با سرعت بالایی تولید کند.

    The company invested heavily in plant and equipment.

    این شرکت سرمایه‌گذاری زیادی روی ماشین‌آلات و تجهیزات انجام داد.

    noun countable

    کارخانه

    an automobile plant

    کارخانه‌ی خودرو‌سازی

    They are building another chemical plant.

    دارند کارخانه‌ی شیمیایی دیگری می‌سازند.

    noun uncountable

    انگلیسی بریتانیایی دستگاه، ماشین

    The plant was essential in moving the heavy materials needed for the project.

    این دستگاه برای جابه‌جایی مواد سنگین مورد نیاز برای پروژه ضروری بود.

    The plant was operated by a skilled operator.

    اپراتور ماهر این ماشین را به کار می‌انداخت.

    noun countable

    پاپوش، مدرک ساختگی (چیزی غیرقانونی یا دزدیده‌شده که مخفیانه در لباس شخص یا در میان چیزهایی که متعلق به او است قرار داده شده است تا او را مجرم جلوه دهد)

    The defense attorney argued that the narcotics found in his client's car were a plant.

    وکیل مدافع عنوان کرد که مواد مخدر کشف‌شده در خودروی موکلش پاپوش بوده است.

    The jury was convinced that the evidence presented against the defendant was a plant.

    هیئت منصفه متقاعد شده بود که شواهد ارائه‌شده علیه متهم ساختگی است.

    verb - transitive

    کاشتن، کشت و زرع کردن، در زمین قرار دادن، نشاندن (گیاه)

    to plant corn

    ذرت کشت کردن

    Others planted and we ate; we plant so that others may eat.

    دیگران کاشتند، ما خوردیم؛ ما می‌کاریم تا دیگران بخورند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    planted land

    زمین کشت‌شده

    planting season

    فصل کشت‌ و زرع

    verb - transitive

    قرار دادن، گذاشتن

    He angrily planted himself in front of the door and did not let anyone get out.

    او با غضب خود را جلوی در قرار داد و نگذاشت کسی خارج شود.

    He planted the flag on top of the mountain.

    پرچم را بالای کوه گذاشت.

    verb - transitive

    کاشتن، انداختن، گذاشتن، پدید آوردن، به وجود آوردن، ایجاد کردن (در مغز یا سر کسی) (فکر و غیره)

    The author planted a seed of doubt in the reader's mind about the true identity of the protagonist.

    نویسنده بذری از تردید در ذهن خواننده درباره‌ی هویت واقعی قهرمان داستان کاشت.

    Plant in you students not just a love of learning but also a love of god.

    در سر شاگردانت نه تنها عشق به دانش، بلکه عشق به خدا را بیندازید.

    verb - transitive

    کار گذاشتن، قرار دادن (بمب و میکروفون و غیره)، مستقر کردن، گماشتن، گذاشتن (مأمور و جاسوس) (مخفیانه)

    Several listening devices were planted in our hotel room.

    چندین دستگاه استراق سمع در اتاق هتل کار گذاشته شده بود.

    They planted two agents in our London embassy.

    آن‌ها دو جاسوس در سفارت ما در لندن مستقر کرده بودند.

    noun countable

    عنصر نفوذی، جاسوس

    The plant successfully gathered classified documents.

    این عنصر نفوذی اسناد طبقه‌بندی‌شده را با موفقیت جمع‌آوری کرد.

    The organization was trying to uncover the identity of the plant.

    این سازمان در تلاش بود تا هویت جاسوس را شناسایی کند.

    verb - transitive

    ساکن کردن، اسکان دادن

    He was busy planting a colony of Germans in the valley.

    او سرگرم اسکان‌ دادن آلمانی‌ها در آن دره بود.

    He planted former soldiers in border regions.

    او سربازان پیشین را در نواحی سر حدی ساکن کرد.

    verb - transitive

    دارای جانور (جدید) کردن

    to plant the river with fish

    رودخانه را دارای ماهی جدید کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plant

    1. noun organism belonging to the vegetable kingdom
      Synonyms:
      tree bush grass flower weed herb vine shrub seedling shoot sprout greenery annual perennial creeper cutting biennial slip
      Antonyms:
      animal
    1. noun factory and its buildings, equipment
      Synonyms:
      shop mill works factory yard machinery gear foundry manufactory forge apparatus
    1. verb put in the ground for growing
      Synonyms:
      sow seed grow raise set out transplant bury cover implant scatter pot pitch farm seed down start stock
      Antonyms:
      harvest reap
    1. verb establish, set
      Synonyms:
      install institute fix set settle station deposit lodge insert park root found imbed plunk plop plank plank down
      Antonyms:
      upset unsettle disorganize disorder disestablish

    لغات هم‌خانواده plant

    • noun
      plant, transplant, transplantation, plantation, planter
    • verb - transitive
      plant, transplant

    سوال‌های رایج plant

    معنی plant به فارسی چی میشه؟

    کلمه "plant" در زبان انگلیسی به معانی مختلفی به کار می‌رود. در اینجا به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مربوط به این واژه می‌پردازیم.

    گیاه (Plant)

    یکی از اصلی‌ترین معانی "plant" به معنی گیاه است. گیاهان موجوداتی زنده هستند که از نور خورشید، آب و مواد معدنی برای تولید غذا استفاده می‌کنند. آن‌ها در فرآیند فتوسنتز دی‌اکسید کربن را جذب کرده و اکسیژن تولید می‌کنند. گیاهان به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند: گیاهان علفی و چوبی. گیاهان علفی به گیاهانی اطلاق می‌شود که ساقه‌های نرم و سبز دارند، در حالی که گیاهان چوبی دارای ساقه‌های سخت و چوبی هستند.

    کارخانه (Plant)

    دیگر کاربرد کلمه "plant" به معنای کارخانه یا تاسیسات صنعتی است. به عنوان مثال، "power plant" به معنای نیروگاه است. این نوع کاربرد نشان‌دهنده مکان‌هایی است که در آن‌ها فرآیندهای تولیدی یا صنعتی انجام می‌شود. این نوع کارخانه‌ها می‌توانند شامل کارخانه‌های تولید خودرو، مواد غذایی، الکترونیک و غیره باشند.

    کاشتن (To Plant)

    فعل "to plant" به معنای کاشتن است. این واژه به عمل قرار دادن بذر یا نهال در خاک اشاره دارد. کاشتن گیاهان معمولاً برای پرورش و رشد آن‌ها در آینده انجام می‌شود. در کشاورزی، این عمل بسیار حیاتی است و می‌تواند شامل کاشت محصولات مختلف مانند غلات، میوه‌ها و سبزیجات باشد.

    نکات جالب درباره گیاهان و کارخانه‌ها

    - تنوع گیاهی: بر اساس تخمین‌ها، بیش از 390,000 گونه گیاهی مختلف در جهان وجود دارد. این تنوع به انسان‌ها کمک می‌کند تا از منابع طبیعی استفاده کرده و به بقاء خود ادامه دهند.

    - نقش گیاهان در اکوسیستم: گیاهان نه تنها اکسیژن تولید می‌کنند، بلکه به عنوان منبع غذای بسیاری از موجودات زنده، از جمله انسان‌ها عمل می‌کنند. آن‌ها همچنین به کاهش آلودگی و حفظ تعادل اکوسیستم کمک می‌کنند.

    - تولید انرژی: برخی از کارخانه‌ها به تولید انرژی از منابع تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی می‌پردازند. این نوع انرژی‌ها به کاهش آلودگی و حفظ محیط زیست کمک می‌کنند.

    - معنای فرهنگی: گیاهان در فرهنگ‌های مختلف نمادهای خاصی دارند. به عنوان مثال، گل رز به عنوان نماد عشق و دوستی شناخته می‌شود. همچنین در برخی فرهنگ‌ها، گیاهان دارویی به عنوان نماد سلامتی و بهبودی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

    - تاریخچه کشاورزی: کشاورزی یکی از اولین فعالیت‌های انسانی است که به توسعه جوامع کمک کرده است. از زمان‌های باستان، انسان‌ها با کاشت گیاهان به تأمین غذا و سایر نیازهای خود پرداخته‌اند.

    گذشته‌ی ساده plant چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plant در زبان انگلیسی planted است.

    شکل سوم plant چی میشه؟

    شکل سوم plant در زبان انگلیسی planted است.

    شکل جمع plant چی میشه؟

    شکل جمع plant در زبان انگلیسی plants است.

    وجه وصفی حال plant چی میشه؟

    وجه وصفی حال plant در زبان انگلیسی planting است.

    سوم‌شخص مفرد plant چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plant در زبان انگلیسی plants است.

    ارجاع به لغت plant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plant

    لغات نزدیک plant

    • - planography
    • - planosol
    • - plant
    • - plant and equipment
    • - plant doubts
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.