شکل جمع:
gearsدنده، چرخدنده، مجموع چرخهای دندهدار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
the third gear
دندهی سه
to gear production to demand
تولید را با میزان تقاضا هماهنگ کردن
The plant geared up production.
کارخانه بر میزان تولید افزود.
His business is in high gear.
کسب و کارش خیلی روبهراه است.
(اتومبیل) دنده، بخشی از موتور که کار ویژهای انجام میدهد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Put the car in gear!
ماشین را تو دنده بگذار!
اسباب، لوازم، دستگاه، ادوات، افزار، آلات
heating gear
دستگاه تنظیم حرارت
جامه، پوشش، جامه و مخلفات آن، پوشاک
افسار و دهنه و زین و برگ اسب
(انگلیس) مطلوب، عالی
(وسایل قابل حمل که برای انجام کاری لازماند) ابزار، یراق، بساط، بوب، طنابها و بادبانهای قایق، آچارها
(در اصل) لباس و ساز و برگ سرباز
دندهدار (یا دندانهدار) کردن، آماده کارکردن، پوشانیدن
مجهز کردن (به ساز و برگ و یا وسایل لازم)
از سرعت کاستن، دندهی پایینتر به کار بردن
آماده شدن
دندهی بالا، سرعت زیاد، موفقیت، روبهراهی
وصل به دندهی ماشین، توی دنده، آماده به کار
دنده خلاص، رها، غیر وصل به موتور
دنده عقب
دنده عوض کردن، تغییر روش دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gear