آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Gear

    ɡɪr ɡɪə

    شکل جمع:

    gears

    معنی gear | جمله با gear

    noun B2

    دنده، چرخ‌دنده، مجموع چرخ‌های دنده‌دار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    the third gear

    دنده‌ی سه

    to gear production to demand

    تولید را با میزان تقاضا هماهنگ کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The plant geared up production.

    کارخانه بر میزان تولید افزود.

    His business is in high gear.

    کسب و کارش خیلی روبه‌راه است.

    noun

    (اتومبیل) دنده، بخشی از موتور که کار ویژه‌ای انجام می‌دهد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Put the car in gear!

    ماشین را تو دنده بگذار!

    noun

    اسباب، لوازم، دستگاه‌‌، ادوات، افزار، آلات

    heating gear

    دستگاه تنظیم حرارت

    noun

    جامه، پوشش، جامه و مخلفات آن، پوشاک

    noun

    افسار و دهنه و زین و برگ اسب

    noun

    (انگلیس) مطلوب، عالی

    noun

    (وسایل قابل حمل که برای انجام کاری لازم‌اند) ابزار، یراق، بساط، بوب، طناب‌ها و بادبان‌های قایق، آچارها

    noun

    (در اصل) لباس و ساز و برگ سرباز

    verb - transitive

    دنده‌دار (یا دندانه‌دار) کردن، آماده کارکردن، پوشانیدن

    verb - intransitive

    مجهز کردن (به ساز و برگ و یا وسایل لازم)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد gear

    1. noun equipment
      Synonyms:
      stuff things tools material supply belongings effects possessions baggage luggage machinery instrument apparatus outfit fittings tackle rigging setup kit means accessory paraphernalia contraption appendage adjunct harness trappings accouterment materiel impedimenta encumbrances habiliment kit and kaboodle
    1. noun toothed part of wheel
      Synonyms:
      cog gearwheel pinion sprocket cogwheel spurwheel ragwheel
    1. noun clothing
      Synonyms:
      clothes wear attire apparel dress outfit garments threads duds togs garb costume array toggery habit rags feathers drapes
    1. verb prepare, equip
      Synonyms:
      ready fit adapt adjust suit organize equip furnish outfit appoint arm tailor match regulate blend harness rig fit out accouter turn out

    Phrasal verbs

    gear down

    از سرعت کاستن، دنده‌ی پایین‌تر به کار بردن

    gear up

    آماده شدن

    Collocations

    high gear

    دنده‌ی بالا، سرعت زیاد، موفقیت، روبه‌راهی

    in gear

    وصل به دنده‌ی ماشین، توی دنده، آماده به کار

    out of gear

    دنده خلاص، رها، غیر وصل به موتور

    reverse gear

    دنده عقب

    Idioms

    shift gears

    دنده عوض کردن، تغییر روش دادن

    سوال‌های رایج gear

    شکل جمع gear چی میشه؟

    شکل جمع gear در زبان انگلیسی gears است.

    ارجاع به لغت gear

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «gear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gear

    لغات نزدیک gear

    • - geanticline
    • - geap
    • - gear
    • - gear down
    • - gear ratio
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.