آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Impedimenta

ɪmˌpedəˈmentə ɪmˌpedəˈmentə

معنی impedimenta

noun plural

سفر چیزهای دست‌و‌پا گیر، توشه سفر، بنه سفر، اسباب تأخیر حرکت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impedimenta

  1. noun paraphernalia
    Synonyms:

ارجاع به لغت impedimenta

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impedimenta» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impedimenta

لغات نزدیک impedimenta

پیشنهاد بهبود معانی