با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Baggage

ˈbæɡɪdʒ ˈbæɡɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

uncountable B1
انگلیسی آمریکایی هتل چمدان(ها)، جامه دان(ها)، اسباب سفر، توشه، باروبنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Did you check in your baggage?
- چمدان‌های خود را تحویل دادی؟
noun countable
دختر پررو و بی ادب، بی حیا، دختر مل و مست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baggage

  1. noun gear
    Synonyms: accoutrements, bags, belongings, carry-on, effects, equipment, fortnighter, gear, impedimenta, luggage, overnighter, paraphernalia, parcels, slough, suitcases, things, tote, tote bag, trappings, two-suiter

ارجاع به لغت baggage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baggage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baggage

لغات نزدیک baggage

پیشنهاد بهبود معانی