آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Paraphernalia

ˌperəfərˈneɪljə ˌpærəfəˈneɪliə

معنی paraphernalia | جمله با paraphernalia

noun uncountable

حقوق (مدنی) اموال شخصی زن،اثاث ، اسباب، لوازم، متعلقات، ضمائم، لفافه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He moved to his dorm room with all of his paraphernalia.

او با تمام متعلقات شخصی خود به اتاق خوابگاه نقل مکان کرد.

skiing paraphernalia

وسایل اسکی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

paraphernalia of war

ساز و برگ جنگ

paraphernalia for smoking opium

بساط وافور

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد paraphernalia

  1. noun equipment, belongings

ارجاع به لغت paraphernalia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paraphernalia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paraphernalia

لغات نزدیک paraphernalia

پیشنهاد بهبود معانی